4 اثر از قصاید در دیوان اشعار فلکی شروانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار فلکی شروانی شعر مورد نظر پیدا کنید.

قصاید در دیوان اشعار فلکی شروانی

1 صورت گردون صفت جسم زمین را جان از او ماده جان لطف او لیکن خرد حیران از او

2 آینه رنگی که در یک لحظه گردد پیش چشم نقش ششدر هشت اشکال فلک عریان از او

3 آن یمانی تیغ بین اندر یمین او که هست کفر در ناایمنی اندر امان ایمان از او

4 زاده ایمان که گر بر آسمان عکس افکند نور صد خورشید بخشد در زمان کیوان از او

1 ز بهر تهنیت عید بامداد پگاه بر من آمد خورشید نیکوان سپاه

2 چو آفتاب رخ خوب او به اول روز چو ماه نوشکن جعد او در اول ماه

3 چو سرو بود قدش گر سلاح پوشد سرو چو ماه بود رخش گر کلاه دارد ماه

4 چو ماه بود ولی آسمان او مرکب چو سرو بود ولی بوستان او خرگاه

1 دوش چو کرد آسمان افسر زر ز سر یله ساخت ز ماه و اختران یاره و عقد و مرسله

2 شکل فلک خراس شد مهر چو دانه آس شد عقده راس داس شد از پی کشت سنبله

3 طرف جبین نموده ماه از طرف بساط شاه آمده با قبول و جاه از قبل مقابله

4 از پی تیر آسمان ساخته ماه نو کمان تا ز کمان به بدگمان همچو یلان کند یله

1 سرو قدی شکر لبی گلرخ غالیه کله جان مرا به صد زبان زآن رخ و غالیه گله

2 نرگس مستش آسمان سفته به تیر غمزگان سنبل هندویش به جان رفته به سایه گله

3 آن ز میان انس و جان برده هزار کاروان وین ز بساط انس و جان رفته هزار قافله

4 هست طراز یاسمین لاله لؤلؤ آفرین کرده لبش چو انگبین تعبیه در شکرلله

1 شاه گردون را نگر شکل دگرگون ساخته بر شمایل پیکران عزم شبیخون ساخته

2 داده فرمان لشگر سقلاب را بر ملک زنگ هر یکی را آلت و برگی دگرگون ساخته

3 حمة العقرب چشیده وز پی کسب شرف خود ز بطن الحوت خلوت جای ذوالنون ساخته

4 از پی طفلان آب و گل صبا فراش وار بالش از بغدادی و بستر ز پرنون ساخته

1 خان و خیل چرخ را شه خیل و خان آراسته تا بماهی و بره کردست خوان آراسته

2 ز آسمان تا کرد میل قربت اهل زمین شه به فر او زمین چون آسمان آراسته

3 یافت با ماهی چو یونس انس در دریای چرخ تا شود زین پس به اعجازش جهان آراسته

4 تا سوی کون و شرف رخ کرد با تمکین و قدر شد چو کان پر گهر زو هر مکان آراسته

1 خدبنا میزد چه رویست آنچنان آراسته وز خیال طلعتش میدان جان آراسته

2 از لب چون لاله و رخسار چون گلبرگ او لاله زار و طبع و گلزار روان آراسته

3 از خیالش نقش جان هر نقشبند آموخته وز جمالش باغ دل چون پرنیان آراسته

4 روزگار از روی او و رأی من در عشق او هم بهار و هم خزان در یک مکان آراسته

1 ای از تو نام گوهر شاهان برآمده اعدات یکسر از سر و سامان برآمده

2 از مهر خاتم تو به اعجاز در جهان آوازه نگین سلیمان برآمده

3 در نامه کفایت و روزی و نام و ننگ نام عنایت تو ز عنوان برآمده

4 از سعد طالعت بس چندین هزار سال آوازه سعادت کیوان برآمده

1 ای دل به عشق روی تو از جان برآمده جان در هوای تو ز تن آسان برآمده

2 از خنده خیال لب لاله رنگ تو از بوستان جان گل خندان برآمده

3 آبی که آن ز چشمه حیوان برآمدی بر چهره ات ز چاه زنخدان برآمده

4 در حلقهای زلف پراکنده بر رخت کافور تر ز مشک پریشان برآمده

1 دلا دلا ز بلا هیچگونه نهراسی حدیث عشق کنی و حریف نشناسی

2 کمر به عشق بتانی ببسته که میان ببسته اند به زنار های شماسی

3 چو ماه سغبه هر چهره چو خورشیدی چو لعل سفته هر غمزه چو الماسی

4 چو کبک سخره منقار زخم شاهینی چو گور خسته دندان و چنگ هرماسی

آثار فلکی شروانی

4 اثر از قصاید در دیوان اشعار فلکی شروانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار فلکی شروانی شعر مورد نظر پیدا کنید.