2 اثر از کفن سیاه در نمایشنامه میرزاده عشقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر کفن سیاه در نمایشنامه میرزاده عشقی شعر مورد نظر پیدا کنید.

کفن سیاه در نمایشنامه میرزاده عشقی

1 خلقت من در جهان یک وصله ناجور بود من که خود راضی به این خلقت نبودم زور بود؟

2 خلق از من در عذاب و من خود از اخلاق خویش از عذاب خلق و من، یارب چه ات منظور بود؟

3 حاصلی ای دهر، از من، غیر شر و شور نیست مقصدت از خلقت من، سیر شر و شور بود؟

4 ذات من معلوم بودت نیست مرغوب از چه ام: آفریدستی؟ زبانم لال، چشمت کور بود؟

1 ز اظهار درد، درد مداوا نمی‌شود شیرین دهان به گفتن حلوا نمی‌شود

2 درمان نما، نه درد که با پا زمین زدن این بستری ز بستر خود پا نمی‌شود

3 می‌دانم ار که سر خط آزادگی ما با خون نشد نگاشته، خوانا نمی‌شود

4 باید چنین نمود و چنان کرد چاره جست لیکن چه چاره با من تنها نمی‌شود؟

1 ای بلهوس، تراست به سر، گر هوای لر یا آن که گشته تنگ، دلت از برای لر

2 رو کن دمی به سوی شهر بروجرد از صفا بنگر به کوه و دشت و بیابان جفای لر

3 منعم به کوه و دشت و بیابان غریب نیست جز آن دمی که خانه کند در سرای لر

4 من خود شدم به شهر بروجرد در بهار وقتی که بود موسم نشو و نمای لر

1 گرسنه چون شیرم و برهنه چو شمشیر برهنه‌ای شیر گیر و گرسنه‌ای شیر

2 برهنه ام دستگیریم نکند کس! دست نگیرد کسی به برهنه شمشیر

3 من دم شیرم، ببازیم نگرفتند کس نه به بازی، گرفته است دم شیر

4 گرسنه از درد، دلش همچو تهی طبل شهر خبر سازد، ار نماید تقدیر

1 در سر پیری برهنه پا بد «مولییر» گاو بدزدید در شباب «شکسپیر»

2 زنده در آتش «برونو» را بفکندند مرده وی را کنند این همه تکبیر

3 «بن جبرول » آن همه ز خلق ستم دید شد «روسو» در عهد خویش آن همه تحقیر

4 از پی تجلیل نامشان نک میلیون: میلیون اصراف می کنندی و تبذیر

1 باری ازین عمر سفله سیر شدم سیر تازه جوانم ز غصه پیر شدم پیر

2 پیر پسند ای عروس مرگ! چرائی؟ من که جوانم، چه عیب دارم «بی پیر»؟

3 زود به من هر چه می کنی، بکن ای دهر! آنچه ز دست آید، مباد کنی دیر!

4 از چه بر اوضاع کائنات نخندم؟ مسخره بازیست این جهان زبر و زیر!

1 خوشا اطراف تهران و خوشا باغات شمرانش خوشا شب های شمرانش و خوشا بزم مقیمانش

2 شب اندر صحن «زرکنده » مه است آنقدر آکنده که گردون است شرمنده، ز یکتا ماه تابانش

3 نگاران خود آراسته، به هر یک لحظه یک دسته به ناز آهسته آهسته، خرامان در خیابانش

4 من بیچاره درویشم، نه در فکر کم و بیشم، نه در اندیش تجریشم، نه در تشویش بستانش

1 سزد ای شام چرخ تیره وش! وقتی سحر گردی نه هر شام و سحر، ای تیره گردون تیره تر گردی

2 چه ظلم است؟ این مدام آسایش آسودگان خواهی پی آزردن آزردگان شام و سحر گردی!

3 چه عدل است؟ این به کام نیک بختان نوش آشامی! سپس اندر به جان، زشت اختران را نیشتر گردی!

4 چه لازم؟ خلقت خوش طلعان و تیره اقبالان که بی خود باعث ترجیح این بر آن دگر گردی

1 نوع بشر سلاله قابیل جابری: آموخت از نیاش، به جای برادری

2 جنگ است جنگ، خاک اروپا نهفته است در زیر یک صحیفه پولاد اخگری

3 ایتالی و فرانسه و روس و انگلیس بلغار و ترک و ژرمن و اتریش و هنگری

4 بس بمب و توپ جای به جا کرده کوه و دشت ترسم دگر فتد، کره از این مدوری

1 عاشقی را شرط تنها ناله و فریاد نیست تا کسی از جان شیرین نگذرد فرهاد نیست

2 تا نشد رسوای عالم کس نشد استاد عشق نیم رسوا عاشق، اندر فن خود استاد نیست

3 ای دل از حال من و بلبل چه می‌پرسی برو ما دو تن شوریده را کاری به جز فریاد نیست

4 به به از این مجلس ملی و آزادی فکر من چه بنویسم قلم در دست کس آزاد نیست

آثار میرزاده عشقی

2 اثر از کفن سیاه در نمایشنامه میرزاده عشقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر کفن سیاه در نمایشنامه میرزاده عشقی شعر مورد نظر پیدا کنید.