2 اثر از هزلیات در دیوان اشعار میرزاده عشقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر هزلیات در دیوان اشعار میرزاده عشقی شعر مورد نظر پیدا کنید.

هزلیات در دیوان اشعار میرزاده عشقی

1 دولت به ریش زرد «ظهیر» آبرو گرفت کناس را بیار، که کابینه بو گرفت

2 بعد از دو سال، خواست «تدین » کند نماز با فاضل آب حوض سفارت، وضو گرفت

3 نازم به «رهنما» که «تدین » کشید رنج: در پیشگاه اجنبی و مزد او گرفت

4 «حلاج » پنبه‌زن، وطن خویش را فروخت با پول آن، دو دست لحاف و پتو گرفت

1 هر آن که بی خبر از فن خایه مالی شد دچار زندگی پست و نان خالی شد!

2 بهل بمیرند، آن صاحبان عزت نفس که پشتشان همه از بار غم هلالی شد!

3 سعادت و خوشی و روزگار بهبودی برین گروه، در این مملکت محالی شد

4 مگوی از شرف و علم و معرفت حرفی که هر که گفت خداوند زشت حالی شد

1 بعد ازین بر وطن و بوم و برش باید رید! به چنین مجلس و بر کر و فرش باید رید!

2 به حقیقت در عدل، ار در این بام و در است! به چنین عدل و به دیوار و درش باید رید!

3 آن که بگرفته از او، تا کمر ایران گه به مکافات، الا تا کمرش باید رید

4 پدر ملت ایران، اگر این بی پدر است به چنین ملت و گور پدرش باید رید

1 این چه بساطی است، چه گشته مگر؟ مملکت از چیست؟ شده محتضر:

2 موقع خدمت همه مانند خر جمله اطباش، به گل مانده در

3 نیست به دزدی شما، در جهان؟ کیست که خر کرده، شما را چنان؟

4 چیست که خفتند، همه بی گمان؟ وه به شما، ای همه افتادگان!

1 دردا و حسرتا که جهان شد به کام خر! زد چرخ سفله، سکه دولت به نام خر!

2 خر سرور ار نباشد؛ پس هر خر از چه روی؟ گردد همی ز روی ارادت غلام خر!

3 افکنده است سایه، هما بر سر خران افتاده است طایر دولت به دام خر

4 خر بنده خران شد، آزادگان دهر! پهلو زن است چرخ، به این احتشام خر

1 دوش شنیدم که گفت «مؤتمن الملک »: پا نگذارد دگر به ساحت مجلس

2 گفت «تدین » که ای به گوز مساوات گفت «مساوات » کای به ریش «مدرس»!

1 ضیاء الواعظین، آن رند جیغو زده پشت تریبون، پاک وارو

2 برای خاطر هم مسلکانش به پا بنموده، فریاد و هیاهو

3 به قانون اساسی پشت پا زد برای خود نمائی، نزد یارو

4 بگفتا من نخواهم خورد سوگند که بر هوچیگری بگرفته ام خو

1 از دست هر که هر چه، بستانده و ستانی از دست تو ستانند، با دست آسمانی

2 کف‌رنج بیوگان را، مال یتیمگان را اموال این و آن را، حینی که می‌ستانی:

3 گیرم حیا نداری، شرمی ز ما نداری! ترس از خدا نداری؟ ای شیخ مامقانی!

4 تو کمتر از گدایی، نان گدا ربایی، گر غیر از این نمایی، کی اندر این گرانی:

1 عامیان شعر تو با شکر، برابر می‌کنند عارفان زین وهم باطل، خاک بر سر می‌کنند

2 کارگاه قند نبود، آن دهان کآید برون هر سخن، تشبیه آن بر قند و شکر می‌کنند

3 کارگاه قند از یک درش، قند ار می‌برند از در دیگر چغندر، بارش اندر می‌کنند

4 از دهانت هر سخن کاید برون، چون شکر است پس یقین رندان، به ماتحتت چغندر می‌کنند

1 مرا چه کار که یک عمر، آه و ناله کنم؟ که فکر مملکت شش هزار ساله کنم!

2 وطن پرستی، مقبول نیست در ایران قلم بیار، من این ملک را قباله کنم

3 من التزام ندادم که گر، در این ملت نبود حس وطن دوستی، اماله کنم!

4 بگو به کیر خر آماده باش و حاضر کار به مادر وطنت، زین سپس حواله کنم!

آثار میرزاده عشقی

2 اثر از هزلیات در دیوان اشعار میرزاده عشقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر هزلیات در دیوان اشعار میرزاده عشقی شعر مورد نظر پیدا کنید.