نازم بگوی بازی مردان از میرزاده عشقی مقطع 13
1. نازم بگوی بازی مردان انگلیس
خم گشته پشت دهر، ز چوگان انگلیس
1. نازم بگوی بازی مردان انگلیس
خم گشته پشت دهر، ز چوگان انگلیس
1. عشقی به خدا همان که می گفت: خدای:
از عشق وطن، سرشت آب و گل من
1. مرا عزاست نه عید! این چه عید قربان است؟
که گوسفند وطن، زیر تیغ خصمان است!
1. سوگند به مردی، ار پی زر گردم
نامردم اگر، ز گفته ام برگردم!
1. دل پر خون من را کس ندارد
سر مجنون من را کس ندارد
1. این ملک، یک انقلاب می خواهد و بس
خونریزی بی حساب می خواهد و بس
1. مرا اگر زر و سیم و ثروت دنیا؟
بر آنچه هست تسلط دهند و چیره کنند؟
1. من این پیری! جوانی را نخواهم
بمیرم زندگانی را نخواهم
1. رند شیادی که دارایی وی
یک کت و شلوار و یک سرداری است