1 چراغ الذاکرین، آن مرد جیغو کند در مجلس شوری هیاهو
2 چراغ الذاکرین، مانند زاغ است گمان دارد که مجلس مثل باغ است
3 نماید جیر و ویر نابههنگام دهد بر حامیان ملک دشنام!
4 همه دانند خوب، این هوچی لوس ز شه زر خواست اما گشت مأیوس
1 یکی را ز تن، جامه در دزدگاه بکندند از کفش پا تا کلاه
2 پس آنگاه، آن روز تا شب دوید که تا بر دهی، نیمه شب در رسید
3 بشد در سرای خداوند ده که چیزی مرا ای خداوند ده
4 که تا پوشد اندام خود این غلام بد اندر دهانش هنوز این کلام: