مرا گر به جاوید؟ عمری از میرزاده عشقی مثنوی 1
1. مرا گر به جاوید؟ عمری دهند
سپس بر سرم، تاج شاهی نهند
...
1. مرا گر به جاوید؟ عمری دهند
سپس بر سرم، تاج شاهی نهند
...
1. «بوآلو»، شاعر گویای مغرب
حکیم بخرد دانای مغرب
...
1. شنیدم نویسنده ای در قدیم
نویسنده پاک رأی و حکیم
...
1. بهارا به پائیز ما، دیده دوز
ز کلک تموزین دی، وی بسوز
...
1. این شنیدستم که عیسی، مرده ای را زنده کرد
مرده ای را زنده کرد و نام خود پاینده کرد
...
1. آنکو نموده است: استیضاح از جهان
اکنون ز وی کنند، ستیضاح ابلهان
...
1. خری از گلستان باغی گذشت
بسی گل به ره دیده، وقعی نهشت
...
1. به لندن کرد نطقی، لرد معروف
کزو یک ملتی، گردیده مشعوف
...
1. به پندار دانای مغرب زمین
پدید آور پند نو «داروین»
...
1. مرحبا ای (کوهی) نیکو نهاد
لشخوران مردند، کوهی زنده باد
...
1. چراغ الذاکرین، آن مرد جیغو
کند در مجلس شوری هیاهو
...