1 هر مراد و آرزویی، کاندرون قلب ماست دارویش اندر دهان آن مه دندانطلاست
2 من مریض عشقم ای جانان و با جان طالبم آن لب و دندان که بر هر درد بیدرمان دواست
3 بوالعجب انگشتری تشکیل دادست آن دهان حلقهاش یاقوت سرخست و نگیندانش طلاست
4 کیمیاگر در تلاقی هرچه را سازد طلا پس لب این ماه بیتردید و شبهت کیمیاست
1 دیده معطوف دهان غنچه دلدار کردم روزهدار عشق بودم، من به هیچ افطار کردم
2 روبهرو کردم گل روی تو، با گل در گلستان پیش چشم مردم گلزار، گل را خار کردم
3 شمع را گفتم تو را عیب، این که رازت بر زبان است از خجالت آب شد او، تا من این اظهار کردم
1 ای دختران ترک! خدا را، حیا کنید باری در این معامله، شرم از خدا کنید!
2 یا رخ نهان کنید که دل نابرید یا با عاشقان دلشده کمتر جفا کنید
3 یا وعده نادهید که با ما وفا کنید یا برقرار وعده، خودتان وفا کنید
4 یغما نموده اید دل و دین ما بلی کی عادت قدیمی خود رها کنید؟
1 عاشقی را شرط تنها ناله و فریاد نیست تا کسی از جان شیرین نگذرد فرهاد نیست
2 تا نشد رسوای عالم کس نشد استاد عشق نیم رسوا عاشق، اندر فن خود استاد نیست
3 ای دل از حال من و بلبل چه میپرسی برو ما دو تن شوریده را کاری به جز فریاد نیست
4 به به از این مجلس ملی و آزادی فکر من چه بنویسم قلم در دست کس آزاد نیست