الحمدلله الذی نور وجه حبیبه بتجلیات از عراقی لمعات 1
1. الحمدلله الذی نور وجه حبیبه بتجلیات الجمال فتلالامنه نوراً، و ابصر فیه غایات الکمال ففرح به سروراً، فصدره علی یده و صافاه و آدم لم یکن شیئاًمذکورا و لا القلم کاتباً و لااللوح مسطوراً، فهو مخزن کنزالوجود و مفتاح خزاین الجود و قبلة الواجد و الموجود و صاحب لواء الحمد و المقام المحمود، الذی لسان مرتبته یقول:
برای مشاهده کامل کلیک کنید
بدان که در اثنای هر لمعهای ازین از عراقی لمعات 2
1. بدان که در اثنای هر لمعهای ازین لمعان ایمائی کرده میآید بحقیقتی منزه از تعین، خواه حبش نام نه خواه عشق، اذلامشاحة فی الالفاظ، و اشارتی نموده میشود بکیفیت سیراو در اطوار و ادوار، وسفر اودر مراتب استیداع و استقرار، و ظهور او بصورت معانی و حقایق،و بروز او بکسوت معشوق و عاشق و باز انطوای عاشق در معشوق عیناً، و انزوای معشوق در عاشق حکماً، و اندراج هر دو در سطوات وحدت او جمعاً. و هنالک اجتمع الفرق و ارتتق الفتق و استتر النور فی النور وبطن الظهور فی الظهور، و نودی من وراء سرادقات العزة: الا کل شیئی ما خلاالله باطل، و غایت العین لارسم و لااثر، و برزوالله الواحد القهار
برای مشاهده کامل کلیک کنید
اشتقاق عاشق و معشوق از عشق در مقر از عراقی لمعات 3
1. اشتقاق عاشق و معشوق از عشق در مقر خود از تعین منزه است و در حریم عین خود از بطون و ظهور مقدس، ولیکن بهر اظهار کمال، از آن روی که عین ذات خود است و صفات خود، خود را در آینۀ عاشقی و معشوقی بر خود عرضه کرد و حسن خود را بر نظر خود جلوه داد. از روی ناظری و منظوری نام عاشقی و معشوقی پیدا آمد. نعت طالبی و مطلوبی ظاهر گشت. ظاهر را بباطن بنمود، آوازۀ عاشقی برآمد. باطن را به ظاهر بیاراست، نام معشوقی آشکارا شد.
برای مشاهده کامل کلیک کنید
سلطان عشق خواست که خیمه بصحرا از عراقی لمعات 4
1. سلطان عشق خواست که خیمه بصحرا زند، در خزاین بگشاد گنج بر عالم پاشید.
برای مشاهده کامل کلیک کنید
عشق هر چند خود را دایم بخود میدید، از عراقی لمعات 5
1. عشق هر چند خود را دایم بخود میدید، خواست تا در آینه نیز جمال و کمال معشوقی خود مطالعه کند، نظر در آینۀ عین عاشق کرد، صورت خودش در نظر آمد، گفت:
برای مشاهده کامل کلیک کنید
غیرت معشوق اقتضا کرد که عاشق غیر از عراقی لمعات 6
1. غیرت معشوق اقتضا کرد که عاشق غیر او رادوست ندارد و بغیر او محتاج نشود. لاجرم خود را عین همه اشیاء کرد، تا هر چه را دوست دارد و به هرچه محتاج شود او بود.
برای مشاهده کامل کلیک کنید
محبوب در آینه هر لحظه روئی دیگر از عراقی لمعات 7
1. محبوب در آینه هر لحظه روئی دیگر نماید و هر دم بصورتی دیگر برآید؛ زیرا که صورت، بحکم اختلاف آینه هر دم دیگرمیشود و آینه هر نفس بحسب اختلاف احوال دیگر میگردد.
برای مشاهده کامل کلیک کنید
نهایت این کار آنست که محب محبوب از عراقی لمعات 8
1. نهایت این کار آنست که محب محبوب را آینه خود بیند و خود را آینۀ او
برای مشاهده کامل کلیک کنید
عشق در همه ساریست، ناگزیر جمله از عراقی لمعات 9
1. عشق در همه ساریست، ناگزیر جمله اشیاءاست و کیف تنکر العشق و مافی الوجود الاهو، ولولاالحب ماظهر ماظهر، فبالحب ظهر الحب سارفیه،بل هو الحب کله، ذات محب و عشق او محال است که مرتفع شود، بلکه تعلق او نقل شود، از محبوبی به محبوبی
برای مشاهده کامل کلیک کنید
محبوب یادرآینۀ صورت روی نماید، از عراقی لمعات 10
1. محبوب یادرآینۀ صورت روی نماید، یا در آینۀ معنی، یا ورای صورت و معنی. اگر جمال بر نظر محب در کسوت صورت جلوه دهد، محب از شهود لذت تواند یافت و از ملاحظه قوت تواند گرفت. اینجا سر: رأیت ربی فی احسن صورة با او گوید: فاینما تولوا فثم وجه الله، چه معنی دارد؟ و معنی: الله نور السموات والارض باوی در میان نهد که عاشق چرا گوید:
برای مشاهده کامل کلیک کنید
محبوب آینۀ محب است، در او بچشم از عراقی لمعات 11
1. محبوب آینۀ محب است، در او بچشم خود جز خود را نبیند و محب آینۀ محبوب،که در او اسماء و صفات و ظهور احکام آن بیند، و چون محب اسماء و صفات او را عین او یابد، لاجرم گوید:
برای مشاهده کامل کلیک کنید
ظهور دایم صفت محبوب است و خفا از عراقی لمعات 12
1. ظهور دایم صفت محبوب است و خفا و کمون صفت محب، چون صورت محبوب در آینۀ عین محب ظاهر شود، آینه بحسب حقایق خود، ظاهر را حکمی بخشد، چنانکه ظهور ظاهر را اسمی.
برای مشاهده کامل کلیک کنید