آثار عراقی

صفحه 2 از 4
4 اثر از لمعات عراقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر لمعات عراقی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار عراقی / لمعات عراقی

لمعات عراقی

محبوب آینۀ محب است، در او بچشم خود جز خود را نبیند و محب آینۀ محبوب،‌که در او اسماء و صفات و ظهور احکام آن بیند، و چون محب اسماء و صفات او را عین او یابد، لاجرم گوید: ,

2 شهدت نفسک فینا و هیواحدة کثیرة‌ذات اوصاف و اسماء

3 و نحن فیک شهدنا بعد کثرتنا عیناً بها اتحدا لمرئیو الرائی

چنین می‌گوید: ,

ظهور دایم صفت محبوب است و خفا و کمون صفت محب، چون صورت محبوب در آینۀ عین محب ظاهر شود، آینه بحسب حقایق خود، ظاهر را حکمی بخشد، چنانکه ظهور ظاهر را اسمی. ,

2 ولدت امیاباها ان ذامن اعجبات وابیشیخ کبیر فیحجور المرضعات

اینجا منی و مائی پیدا آید، توئی و اویی آشکارا گردد، مادام که محب را شهود جمال محبوب در آینۀ صورت رو نماید؛ لذت و الم صورت بندد و اندوه و شادی ظاهر شود، خوف و رجا،‌قبض و بسط دامن گیرد،‌اما چون لباس صورت برکشد و در محیط احدیت غوطه خورد، او را نه از عذاب خبر بود و نه از نعیم، نه امید دارد نه بیم،‌ نه خوف شناسد نه رجا، چه تعلق خوف و رجا بماضی و مستقبل بود، او در بحری غرق است که آنجا نه ماضی است نه مستقبل،‌ بلکه آنجا همه حال در حال است و وقت در وقت. ,

4 کسی کاندر نمک زار اوفتد گم گردد اندروی من این دریای پرشور از نمک کمتر نمی‌دانم

بدانکه میان صورت و آینه بهیچ وجه نه اتحاد ممکن بود نه حلول. ,

2 گوید آن کس در این مقام فضول که تجلی نداند او ز حلول

حلول و اتحاد جز در دو ذات صورت نبندد، و در چشم شهود در همه وجود جز یک ذات مشهود نتواند بود. ,

4 العین واحدة و الحکم مختلف و ذاک سر لاهل العلمینکشف

بر هر که این در حقیقت بگشاید، در خلوتخانه بود نابود خود نشیند و خود را و دوست را در آینۀ یکدگر می‌بیند، بیش سفر نکند: لاهجرة بعد الفتح. ,

2 آینۀ صورت از سفر دور است کان پذیر ای صورت از نور است

از این خلوتخانه سفر نتوان کرد: فاین تذهبون؟ اینجا غربت ممکن نبود. لاسیاحة فی امتی. اینجا راه بسر شود، طلب نماند، قلق بیارامد ترقی تمام شود، اضافت ساقط افتد، اشارت مضمحل گردد،‌ حکم: «من» «والی» طرح افتد، چه وجود را ابتدا و انتها نیست تا طرف تواند بود، و آنجا زبان صاحب خلوت همه این گوید: ,

4 خلوت بمن اهویفلمیک غیرنا ولو کان غیریلمیصح وجودها

محبوب هفتاد هزار حجاب از نور و ظلمت بهر آن بر روی فرو گذاشت تا محب خوی فرا کند و او را پس پرده بیند، تا چون دیده آشنا شودو عشق و قوت معشوق پرده‌هایکان یکان فرو گشاید، پرتو سبحات جلال غیریت وهم را بسوزد و او بجای او بنشیند و همگی عاشق شود، چنانکه: ,

2 هرچه گیرد از او بدو گیرد هرچه بخشد از او بدو بخشد

اشارت مصطفی صلوات الله علیه در حدیث که:‌ صلوة بسواک خیر من سبعین صلوة بغیر سواک نخستین چیزی تواند بود، یعنی یک نماز تو بی تو، به از هفتاد نماز تو با تو، زیرا که تا تو با توئی،‌این هفتادهزار حجاب مسدول بود، و چون تو بی تو باشی هفتاد هزار حجاب کرا محجوب گرداند؟ و همچنین سر: فان لم تکن تراه، فانه یراک، چنان تواند بود که اگر تو نباشی به حقیقت ببینی. ,

گفته‌اند: این حجب صفات آدمی است نورانی، چنانکه علم و یقین و احوال و مقامات و جمله اخلاق حمیده، و ظلمانی، چنان که جهل و گمان و رسوم و جملۀ اخلاق ذمیمه. ,

محب و محبوب را یک دایره فرض کن که آن را خطی بدو نیم کند بر شکل دو کمان ظاهر گردد، اگر آن خط که می‌نماید که هست و نیست، وقت منازله از میان محو شود، دایره چنانکه هست یکی نماید، سر قاب قوسین پیدا آید. ,

2 می‌نماید که هست، نیست جهان جز خطی در میان نور و ظلم

3 گر بخوانی تو آن خط موهوم بشناسی حدوث را ز قدم

هر که این خط را چنانکه هست بخواند که: همه هیچ‌اند هیچ اوست که اوست. اما اینجا حرفی است بداند که: اگرچه خط از میان محو شود و طرح افتد، صورت دایره چنان نشود که اول بود وحکم خط زایل نشود،اگرچه خط زایل شود اثرش باقی ماند. ,

محب سایۀ محبوبست، هر جا که رود در پی او رود. مصراع: ,

سایه از نور کی جدا باشد؟ ,

و چون در پی او رود کژ نرود، بحکم: ان ربی علی صراط مستقیم ناصیۀ او بر دست اوست جز بر راست نتواند رفت. ,

4 فلا عبث والخلق لمیخلقوا سدی و ان لم تکن افعالهم بالسدیدة

یک استاد از پس ظل خیال چندین صور مختلف واشکال متضاد می‌نماید، حرکات و سکنات و احکام و تصرفات همه بحکم او، و او پس پرده نهان، چون پرده براندازد ترا معلوم شود که حقیقت آن صور و افعال آن صور چیست؟ ,

2 و کل الذیشاهدته فعل واحد بمفرده لکن بحجب الاکنة

3 اذا ما ازال الستر لم ترغیره و لمیبق بالاشکال، اشکال ریبة

سر: ان ربک واسع المغفرة، آن اقتضا می‌کند که جملۀ کاینات ستر او باشد. ,

معشوق هر لحظه از دریچۀ هر صفتی با عاشق روی دیگر نماید،‌عین عاشق از پرتو روی او هر دم روشنائی دیگر یابد، هر چند جمال بیش عرضه کند، عشق گریزد و از دو گانگی در یگانگی آویزد، گفته‌اند:‌ ظهور انوار بقدر استعداد است و فیض بقدر قابلیت. ,

2 گر ز خورشید بوم بی نور است از پی ضعف خود، نه از پی اوست

٭٭٭ ,

4 هرچه روی دلت مصفاتر زو تجلی ترا مهیاتر

عاشق با بود نابود آرمیده بود و در خلوتخانه شهود آسوده، هنوز روی معشوق ندیده که نغمۀ- کن- اورا از خواب عدم برانگیخت، از سماع آن نغمه او را وجدی ظاهر گشت، از آن وجد وجودی یافت، ذوق آن نغمه در سرش افتاد. عشق شوری در نهاد ما نهاد. ,

مصراع: والاذن تعشق قبل العین احیاناً. ,

عشق مستولی شد، سکون ظاهر وباطن رابترانۀ: ان المحب لمن یهواه زوار، روان برقص و حرکت درآورد، تا ابدالابدین نه آن نغمه منقضی شود و نه آن رقص منقرض، چه مطلوب نامتناهی است، اینجا زمزمه عاشق همه این گوید که: ,

4 تا چشم باز کردم، نور رخ تو دیدم تا گوش برگشادم آواز تو شنیدم

آثار عراقی

4 اثر از لمعات عراقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر لمعات عراقی شعر مورد نظر پیدا کنید.