1 ای خانه و ضمیر تو خورشید و تیر ملک ای در نظام دور جهان دستگیر ملک
2 هم قدر تو شکوه ملوک و صدور دهر هم صدر تو پناه صغیر و کبیر ملک
3 در فیض مکرمت قلمت تا شکیب داد در صدر مملکت کرمت ناگزیر ملک
4 حصن حصین حزم تو قصر مشید جاه قصر مشید جاه تو چرخ اثیر ملک
1 شد علی الرغم حسود از مدد صدق و صفا درگه حیدر کرار دوم صدر نعیم
2 فخر اولاد نبی، صدر جهان، مهدی عصر معجزات شرف دولت و دین ابراهیم
3 دانش و دولت او راست معانی بنده ظاهر و باطن او راست معانی تعظیم
4 یارب از منزلت عصمت او آگاهی لب اندیشه چو بی ذکر تواش نیست مقیم
1 دوش خوابی دیده ام پیرایه تعبیر آن صحنه ذات سپهر دولت و خورشید دین
2 بر زمینی دیدمی خود را ز رفعت چون سپهر با جوانی از مشاهیر افاضل همنشین
3 در زمان پیدا شدی پیری که بر من تافتی نور خورشید نبوت زو ببرهانی ببین
4 خانه ای را طوف می کردی که صحن و سقف او زیور خورشید بودی، افسر چرخ برین
1 خردم دوش در مراتب فکر گفت با ذروه ی سپهر برین
2 کای مقادیر جنبشت می عمر کرده ار ساغر شهور و سنین
3 هم قضا را مراتب تعظیم هم قدر را نهایت تمکین
4 حکمت اندر جهان کون و فساد دورت اندر سرای غث و سمین
1 خدایگان صدور زمانه، مجد الملک زهی متابع درگاه تو سپهر برین
2 توئی که انجم و افلاک را ز رفعت و قدر ملازم در جاه و جلال تست چنین
3 که سر ز خط تو برداشت چو نقلم که بنانت باب تیره فرودش نبرد خوار و حزین
4 چو روزگار که مقصود جنبش فلک اوست نهاد بر خط امرت باختیار جبین
1 گرت باید که دریابی به تحقیق وگر خواهی که بشناسی به برهان
2 نزول آیت توحید پیدا سریر مسند تعریف پنهان
3 کمال حکمت اندر ملک تقوی جمال معرفت در صدر ایمان
4 ز برهان طریقت، منبع فضل ز قانون شریعت، بحر احسان
1 کید حسود اگر به مثل کوه آهنست بگدازد از مهابت چین جبین من
2 ور خبث جهل پرور او سحر سامریست عاجز شود ز معجز رای رزین من
3 ثعبان سحر خبث اعادیست کلک نظم از قوه کلیم کلام متین من
1 خمس و ثلث زوج و فردی را که ثلث خمس او بی شک از حد عدد بیرون شود تنصیف کن
2 برقرار خویش بار دیگرش در ثلث مال ضرب کن چون ضرب کردی آنگهی تضعیف کن
3 سدس و عشر و ثلث او را باز با این هر دو قسم جمع کن، نی نی که نصف ثلث او تحذیف کن
4 کعب عین و جذر طی را گر برون آری بفکر اندر او پیوند چار و پنج را تألیف کن
1 بنگار سبک دوازده، ده را وآنکه بدو جا دوازده گردان
2 تصحیف کن آن دو قسم را و آنگه ماری بمیان قسمها بنشان
3 آن لحظه که مار، مار گردانی پیدا شود این حکایت پنهان
1 ستوده شمس دین ای صبح لفظت بمهر از مشرق معنی دمیده
2 هم از لفظت معانی فخر کرده هم از معنیت دعوی بگرویده
3 مقالت همچو اخبارت ستوده خصالت همچو اخلاقت حمیده
4 نظیرت ما در ارکان نزاده ضمیرت پرده ارکان دریده