چار حرفست نام آن از ابن یمین فریومدی ترجیع 1
1. چار حرفست نام آن دلبر
که درش قبله ایست مردم را
...
1. چار حرفست نام آن دلبر
که درش قبله ایست مردم را
...
1. سه عیار قهار غارتگر اند
کند میلشان هر کجا زیرکی است
...
1. از تو پرسم لغزی فکرت اخراجش کن
ایکه در مسند دانش چو تو دیگر ننشست
...
1. چار حرفست نام انک سپهر
رای او را بجان متابع گشت
...
1. چیست آن گوهر شهوار میان پر زر و سیم
سیم و زر هر دو درو آب و بهم ناممزوج
...
1. پیکری بیگناه را دیدم
چو گنهکار در جحیم افتاد
...
1. چیست آن آسیا که گردش او
نه ز آبست و نه ز جنبش باد
...
1. مشکلی آمدست در پیشم
عالمی کو که حل تواند کرد
...
1. آن چیست که چون ابروی جانان باشد
قلب وی و مستویش یکسان باشد
...
1. چیست نامی که مستوی خوانیش
از عبارات تازیان باشد
...
1. پرسم لغزی ای شده فاش از تو هنر
فکری کن و جهدی کن و بیرون آور
...
1. چیست آن دریا که دارد بر سر آتش قرار
آتش اندر زیر و آبش تیز تاب و شعله وار
...