1 در هفتصد و چل و سه از سال افزوده صفر سه بر دهم روز
2 مسعود و ملک قتال کردند گردان ملک شدند پیروز
3 در خطه خواف گشت واقع این فتنه جانگداز دلسوز
1 چون فلک هفتصد ز سال شمرد پس چل و هشت بر شمار افزود
2 نوزدهم از جمادی الاولی روز شنبه نماز پیشین بود
3 بر رخ عز ملک و دین ناگاه دست رضوان در بهشت گشود
1 ز هجرت هفتصد بود و چل و دو سه بر عشرین فزوده ماه شعبان
2 بروز چار شنبه در گه چاشت ز بد فعلی این گردون گردان
3 علاء الدین و الدنیا محمد وزیر شه نشان ملک ایران
4 ز سر بیشه سوی جنت روان شد که جانش تازه باد از ابر غفران
1 در دیار کرم افسوس که دیار نماند نرهد دل ز غم امبار چو غمخوار نماند
2 صرصر حادثه بر گلشن افضال گذشت سرو آزاده شکست و گل بیخار نماند
3 سخن اهل هنر جمله دریغست برانک مظهر مرحمت و رأفت دادار نماند
4 عز دین طاهر اسحق که تا شد ز جهان در جهان کرم از مکرمت آثار نماند
1 دهم شب از مه ذوالحجه بود اول شام گذشته هفتصد و پنجاه و چهار ز سال
2 که نامدار جهان پهلوان علی خواجه نهاد روی بدرگاه ایزد متعال
1 هفتصد از سال هجرت رفته و پنجاه و یک وز رجب نه بر دو ده افزوده دور آسمان
2 در شب شنبه بسوی جنت از جاجرم شد صاحب فاضل جلال ملک و دین حاجی روان
1 ز هجرت نبوی رفته بود هفتصد و هشت دوشنبه از مه شعبان گذشته پانزده روز
2 که بنده ابن یمین چشم جان مکحل کرد بگرد خاک در این مزار جان افروز
1 بهاء ملک علی خواجه آن جهان کرم که بر سپهر کرم همچو آفتاب بتافت
2 بسال هفتصد و هفده بد از هجرت شب دهم ز محرم که سوی خلد شتافت
1 هفتصد از سال هجرت رفته و پنجاه ویک وز رجب نه بر دو ده افزوده دور آسمان
2 صبحگاه روز یکشنبه ز علیا باد کرد طاهر بن اسحق بن یحیی سوی جنت سفر
1 چون گذشت از سال هجرت هفتصد با سی وشش از ربیع آخرین هم سیزده بگذشته بود
2 در قرا باغ از سر سلطان عالم بوسعید دست تقدیر الهی افسر شاهی ربود
3 بر سریر شهریاری بعد ازو در ملک و دین شاه عادل ارپه خان صد زیب و صد زینت فزود
4 باد پای ارپه خان اندر رکاب سروری دیر سال اربوسعید از وی عنان بر تافت زود