باز فراش چمن یعنی از ابن یمین فریومدی ترکیب 1
1. باز فراش چمن یعنی نسیم نوبهار
بر چمن گسترده فرشی از پرند هفتکار
...
1. باز فراش چمن یعنی نسیم نوبهار
بر چمن گسترده فرشی از پرند هفتکار
...
1. تا نسیم مهرگانرا زرگری آئین شدست
لعبتان باغ را زیور همه زرین شدست
...
1. مه عید از افق چون گشت طالع
مکن اوقات خویش ای دوست ضایع
...
1. در عشق تو ایصنم چنانم
کز هستی خویش در گمانم
...
1. تا ابروی تو بدلربائی
انگشت نمای چون هلال است
...
1. در حضرت با نصرت مخدوم حقیقی
مستجمع انواع هنر بحر فضایل
...
1. دلبری دارم به رخ چون آفتاب خاوری
خیره گردد دیده از رویش چو در وی بنگری
...
1. یا رب از من که برد سوی خراسان خبری
ایصبا گر بودت هیچ مجال گذری
...
1. بر آینه سرمه سیه ریخته بین
طوطی روان بحلق آویخته بین
...
1. با جمع بتان صحبت سنگین چه خوش آید
در گلشن زیبا
...
1. تا چند عمر خود بجوانان بسر کنیم
من بعد ما ز عشق مجازی حذر کنیم
...
1. ایدوستان ز صبر قبائی ببر کنید
دنیا پلیست از سر این پل گذر کنید
...