دردا که ندیدیم وصال رخ دلدار ,
هجرآمد و آورد غم و محنت بسیار ,
خون گریه کنم تا بگشایم گره از کار ,
دردا که مرا خون دل و دیده قرین شد ,
1 ای شهسواران وطن یزدان به ما یار آمده با رایت فتح و ظفر جیش سپهدار آمده
2 جیش صمصام رسید ایل ضرغام رسید لله الحمدکه کام دل ناکام رسید
3 ای دل افکار وطن مادر زار وطن خوشخبر باش که غم جمله به اتمام رسید
4 یکسره آزاد شدی ای وطن خرم و دلشاد شدی ای وطن
1 ایران هنگام کار است برخیز و ببین - ایران
2 بختت در انتظار است از پا منشین - ایران
3 از جور فراوان هر گوشه شوری بپاست خونها شده پامال و آزادیش خونبهاست
4 خدا ز درد و غم رهاند ما را خدا به کام دل رساند ما را
1 ای دلبر من، تاج سر من یک دم ز وفا، بنشین بر من
2 نازت بکشم ای مایهٔ ناز بارت ببرم ای دلبر من
3 وای از تو که سوخت پروانه صفت شمع رخ تو بال و پر من
4 رحمی که بسوخت عشق تو مرا چندان که نماند خاکستر من
بند اول ,
2 مرغ سحر ناله سر کن داغ مرا تازهتر کن
3 زآه شرربار این قفس را برشکن و زبر و زبر کن
4 بلبل پربسته ز کنج قفس درآ نغمهٔ آزادی نوع بشر سرا
بند اول ,
2 عروس گل از باد صبا شده در چمن چهره گشا
3 الا ای صنم بهر خدا ز پرده تو رخ بدرکن
4 دیده کسی هرگز بود پیچهٔ زدن خوی گل
1 رقیب میرسد ازگرد راه چاره کنید به روی قبضهٔ شمشیر استخاره کنید
2 درین رمق رقم قتل خویش را یاران ز دست خصم بگیرید و پاره پاره کنید
3 شکنج زلف بتان گر بلای عقل شماست سبک ز حلقه دیوانگان کناره کنید
4 درین قمارکه یاران زدند بر سر جان سفاهت است که با عقل استشاره کنید
1 گر رقیب آید بر دلبر من جوشد از غیرت دل اندر بر من
2 مکر و شیادی بود لشکر او عشق و آزادی بود لشکر من
3 من بیپروا را چه هراس از دشمن خدا خدا دهد بر دشمن ظفری ما را
4 یا که من از خون او رنگ کنم بستر او یاکه او از خون من رنگ کند پیکر من
1 نسیم سحر بر چمن گذر کن زمن بلبل خسته را خبرکن
2 بگو آشیان را ز دیده ترکن ز بیداد گل آه و ناله سرکن
3 سکوت شب و نوای بلبل شکرخنده زد به چهرهٔ گل
4 یار من گلزار من تویی تو دلدار من تویی تو
1 پروانه ای موجود ظریف پروانه ای مخلوق شریف
2 چون شد که از دشمن تو پروا نکنی جز جانب آتش تو پروا نکنی
3 رسم فداکاری خوش آموختهای خود را برای دیگران سوختهای
4 باید دلا تقلید پروانه کنی جان را فدای روی جانانه کنی