دردا که ندیدیم از ملک‌الشعرا بهار تصنیف 1025
1. دردا که ندیدیم وصال رخ دلدار
ای شهسواران وطن از ملک‌الشعرا بهار تصنیف 1026
1. ای شهسواران وطن یزدان به ما یار آمده
با رایت فتح و ظفر جیش سپهدار آمده
ایران هنگام کار از ملک‌الشعرا بهار تصنیف 1027
1. ایران هنگام کار است
برخیز و ببین - ایران
ای دلبر من، تاج از ملک‌الشعرا بهار تصنیف 1028
1. ای دلبر من، تاج سر من
یک دم ز وفا، بنشین بر من
بند اول از ملک‌الشعرا بهار تصنیف 1029
1. بند اول
بند اول از ملک‌الشعرا بهار تصنیف 1030
1. بند اول
رقیب می‌رسد ازگرد از ملک‌الشعرا بهار تصنیف 1031
1. رقیب می‌رسد ازگرد راه چاره کنید
به روی قبضهٔ شمشیر استخاره کنید
گر رقیب آید بر از ملک‌الشعرا بهار تصنیف 1032
1. گر رقیب آید بر دلبر من
جوشد از غیرت دل اندر بر من
نسیم سحر بر چمن از ملک‌الشعرا بهار تصنیف 1033
1. نسیم سحر بر چمن گذر کن
زمن بلبل خسته را خبرکن
پروانه ای موجود از ملک‌الشعرا بهار تصنیف 1034
1. پروانه ای موجود ظریف
پروانه ای مخلوق شریف
باد خزان وزان از ملک‌الشعرا بهار تصنیف 1035
1. باد خزان وزان شد
چهرهٔ گل خزان شد
باش تا پنجهٔ ناهید از ملک‌الشعرا بهار تصنیف 1036
1. باش تا پنجهٔ ناهید زند زخمه به چنگ
آورد اختر ما دامن مقصود به چنگ