1 باز در جلوه گری شد صنمی جلوه گری دلبری پردهنشین شاهدکی پرده دری
2 با خبر از همه وز عاشق خود بیخبری نکند در دل او نالهٔ عاشق اثری
3 هیچ با ما دل او را سر احسان نبود دل او راگوئی که به فرمان نبود
4 دل من برده ز نو لعبت شیرین سخنی شاهدی، ماه رخی، سرو قدی، سیم تنی
1 نایب شه چون زگیتی رخت بست ناصرالملک آمد و جایش نشست
2 ظاهرا گفتند جمعی کم خرد بعد جاهل عالمی برجای هست
3 گفتیم کاین مرد جبان پشت استقلال را خواهد شکست
4 این اروپاییپرست است از چه روی کام خواهید از اروپاییپرست
1 اردیبهشت نوحه و آغاز ماتم است ماه ربیع نیست که ماه محرم است
2 گر باد نوبهار وزد اندرین ربیع همچون محرم از چه جهان غرق ماتم است
3 در عاشر محرم اگرکشته شد حسین در عاشر ربیع چرا دل پر از غم است
4 باز این مصیبت نو و این نوحه بهر چیست آننوحه ومصیبت دیرین مگرکم است
1 اندرین شهر پدید آمده مادامی چند بسته بر پای دل خستهٔ ما، دامی چند
2 گشته ایام به کام دل ناکامی چند بعد از این ما و سر زلف گلاندامی چند
3 فتنه در شهر فزونست، به ماکاری نیست رایت امن نگونست، به ماکاری نیست
4 ما چه دانیم که دشمن به گناباد چه کرد یا عدو در درجز فتنه و بیداد چه کرد
1 یاران روش دگر گرفتند وز ما دل و دیده برگرفتند
2 از مسلک ما شدند دلگیر پس مسلک خوبتر گرفتند
3 در سایهٔ طبع اعتدالی پیرایهٔ مختصر گرفتند
4 هر زشتی را نکو گزیدند هر نفعی را ضرر گرفتند
1 باز بر شاخسار حیله و فن انجمن کردهاند زاغ و زعن
2 زاغ خفته در آشیان هزار خار رسته به جایگاه سمن
3 بلبلان را شکسته بال نشاط گلبنان را دریده پیراهن
4 ابر افکنده از تگرگ خدنگ آب پوشیده زین خطر جوشن
1 دوشینه ز رنج دهر بدخواه رفتم سوی بوستان نهانی
2 تا وارهم از خمار جانکاه در لطف و هوای بوستانی
3 دیدم گلهای نغز و دلخواه خندان ز طراوات جوانی
4 مرغان لطیف طبع آگاه نالان به نوای باستانی
1 اردیبهشت نوحه و آغاز ماتم است ماه ربیع نیست که ماه محرم است
2 گر باد نوبهار وزد اندرین ربیع همچون محرم از چه جهان غرق ماتم است
3 در عاشر محرم اگرکشته شد حسین در عاشر ربیع چرا دل پر از غم است
4 باز این مصیبت نو و این نوحه بهر چیست آننوحه ومصیبت دیرین مگرکم است
1 ای سفیهان بهر خود هم اندکی غوغا کنید حال خود را دیده، واغوثا و واویلا کنید
2 کیسههای خالی خود را دهید آخر تکان پس تکانی خورده دزد خویش را پیدا کنید
3 تا به کی با این لباس ژنده میریزید اشگ با جوی غیرت لباس از اطلس و دیبا کنید
4 کشته شد شاه شهیدان تا شما گیرید پند پیش ظالم پافشاری یکه و تنها کنید
1 چون فروبردند نعشم را به گور خاک افشاندند و زان گشتند دور
2 ناگهان آواز پایی سهمناک کردگوشم را خبر از راه دور
3 من بسان خفته زان آواز پای جستم وآمد به مغزاندر شعور
4 نه هوا ونه فضا ونه نسیم سینه تنگ وپای لنگ وجسم عور