1 شب شد و باد خنک از جانب شمران وزید ابر، فرش برفریزه بر سر یخ گسترید
2 لشگر تاریکی و سرما به شهر اندر دوید در عزاگاه یتیمان، پردهٔ ماتم کشید
3 خاک، یخ بست و عزاکردند سر خاک بر سر طفلکان بیپدر
4 ماه با چهر عبوس از ابر بیرون آمده بهر تفتیش سیهروزی این ماتمکده
1 ای شب قدر و ای خزانهٔ اجر و سلام علیک حتیالفجر
2 رخ خوبت بناکنندهٔ وصل سر زلفت فناکنندهٔ هجر
3 دل پاکت زلال چشمهٔ فیض دم صبحت کلید مخزن اجر
4 نور بخشی و رنج کاهی تو بهتر ار صدهزار ماهی تو
1 در مجلس به فرخی وا شد آنچه گم گشته بود پیدا شد
2 شید رخشان عدل طالع گشت دیو دژخیم ظلم رسوا شد
3 بیرق اعتساف ساقط گشت رایت انتظام، برپا شد
4 بانک پاینده باد آزادی از ثری بازتا ثریا شد
1 دجلهٔ بغداد بر مرگ ذهاوی خون گریست نی خطا گفتم که شرق از نیل تا سیحون گریست
2 اشکربزان شد عراق از ماتم فرزند خویش همچو یونان کز غم هجران افلاطون گریست
3 زبن بلای عام یعنی مرگ سلطان سخن مردم شهری به شهر و بدو در هامون گریست
4 از غم شعر روانش فکر از گردش فتاد در فراق طبع پاکش لفظ بر مضمون گریست