3 اثر از مسمطات ملک‌الشعرا بهار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر مسمطات ملک‌الشعرا بهار شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار ملک‌الشعرا بهار / مسمطات ملک‌الشعرا بهار

مسمطات ملک‌الشعرا بهار

1 امروز خدایگان عالم بر فرق نهاد تاج لولاک

2 امروز شنید گوش خاتم لولاک لما خلقت الافلاک

3 امروز ز شرق‌، اسم اعظم مهر ازلی بتافت بر خاک

4 امروز ازین خجسته مقدم ارکان وجود شد مشید

1 هان ای ایرانیان‌! ایران اندر بلاست مملکت داریوش دستخوش نیکلاست

2 مرکز ملک کیان در دهن اژدهاست غیرت اسلام کو؟ جنبش ملی کجاست

3 برادران رشید! این همه سستی چراست ایران مال شماست‌، ایران مال شماست

4 به کین اسلام باز، خاسته برپا صلیب خصم شمال و جنوب داده ندای مهیب

1 فلق لیل‌الفراق‌، وریح وصل تفوح وصاح دیک‌الصباح‌، فقم لاجل‌الصبوح

2 زان می گلگون بیار، نهفته از عهد نوح کوکب برج ظفر گوهر درج فتوح

3 نیرو بخشای تن‌، راحت‌افزای روح نه‌ جان که انباز جان‌، نه‌ خون که‌ همرنگ خون

4 خیز که آزادوار روز و شبان می زنیم هرکه کند منع می تاخته بر وی زنیم

1 ای نگار روحانی‌، خیز و پرده بالا زن در سوادق لاهوت کوس لا و الا زن

2 در ترانهٔ معنی دم ز سر مولا زن وانگه از غدیر خم بادهٔ تولا زن

3 کز صفای او روشن جان باده‌ نوش امد در خم‌ غدیر امروز باده‌ای به جوش آمد

4 کان صنم که از عشاق برده عقل‌ و هوش آمد وان مبشر رحمت باز در خروش آمد

1 چه ذلت‌ها کشید این ملت زار دریغ از راه دور و رنج بسیار

2 ترقی اندرین کشور محال است که در این مملکت قحط‌الرجال است

3 خرابی‌از جنوب و از شمال است بر این مخلوق آزادی وبال است

4 بباید پرده بگرفتن ز اسرار که گردد شرح بدبختی پدیدار

1 شب است و بساط عیش، به خوبی مرتب است شبی را که جان در او، به رقص آید امشب است

2 به هجران و وصل دوست‌، دل و تن مرکب است دل از وصل در نشاط‌، تن از هجر در تب است

3 دل‌افروز ماه من کجایی که شب رسید زمان تعب گذشت‌، اوان طرب رسید

4 عجم‌وار باده ده که عید عرب رسید دل و جان بدسگال زمحنت به لب رسید

1 شاه نو بر تختگه ماوا گرفت بار دیگر حق به مرکز جا گرفت

2 بار دیگر کار ما بالا گرفت آتش اندر خصم بی‌پروا گرفت

3 کام مفسد مظهر خمیازه شد شهر ظلم و جور بی‌دروازه شد

4 نام آزادی بلندآوازه شد حمد یزدان‌، جان ملت تازه شد

1 زال زمستان‌ گریخت از دم بهمن آمد اسفند مه به فر تهمتن

2 خور به‌فلک ‌تافت‌ همچو رای ‌پشوتن آتش زردشت دی فسرد به گلشن

3 قائد نوروز چتر آینه گون زد ماه سفندار مذ طلایه برون زد

4 ساری منقار و ساق پای به خون زد هدهد بر فرق تاج بوقلمون زد

1 سعدیا چون تو کجا نادره گفتاری هست یا چو شیرین سخنت نخل شکرباری هست

2 یا چو بستان و گلستان تو گلزاری هست هیچم ار نیست‌، تمنای توام باری هست

3 «‌مشنو ای‌دوست که غیراز تو مرا یاری هست یا شب و روز به جزفکر توام کاری هست‌»

4 لطف گفتار تو شد دام ره مرغ هوس به هوس بال زد وگشت گرفتار قفس

1 هیچ دانی که چه کردیم به مادر من و تو یا چه کردیم بهم‌، جان برادر من و تو

2 سعی کردیم به وبرانی کشور من و تو رو، که اف بر تو و من باشد و تف بر من و تو

3 هر دومان مایهٔ ننگیم امان از من وتو من و تو هر دو جفنگیم امان از من و تو

4 از همان اول‌، ما و تو بهم رنگ زدیم وز سر جهل بهم حیله و نیرنگ زدیم

آثار ملک‌الشعرا بهار

3 اثر از مسمطات ملک‌الشعرا بهار در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر مسمطات ملک‌الشعرا بهار شعر مورد نظر پیدا کنید.