1 ملک جهان چون سویس باغ ندارد لالهٔ باغ سویس داغ ندارد
2 جز دل ایرانیان خسته درین ملک یک دل غمگین کسی سراغ ندارد
3 مست نشاطند خلق و جز من بیمار کیست که دایم به کف ایاغ ندارد
4 یک دل افسرده در تمام ژنو نیست یک گل پژمرده هیچ باغ ندارد
1 ای کمانابرو به عاشق کن ترحم گاه گاهی ور نه روزی بر جهد از قلب مسکین تیر آهی
2 آفتابا از عطوفت، بخش بر جانها فروغی پادشاها از ترحم، کن به درویشان نگاهی
3 گر گنه باشد که مردم برندارند از تو دیده در همه عالم نماند غیر کوران بی گناهی
4 من کیام تا دل نبازم پیش چشم کینهجوبت کاین سیه با یک اشارت بشکند قلب سپاهی