1 بیا ساقی، آن جام خورشید فام که مانده است بر وی ز جمشید نام
2 بمن ده بپایان پیری مگر ز سر گیرم این دور کآمد بسر
3 بیا ساقی، ای در کفت جام جم چو بالای فرق فریدون علم
4 تو را زیبد آن کاویانی درفش که سیمینه ساقی و زرینه کفش
1 بیا نایی، آن نی که دهقان برید ز هر پرده اش تنگ شکر درید
2 شکر خند لب بر لبش نه دگر که بارش لبالب کنی از شکر
3 بیا نایی، ای یار فرخنده دم چو روح القدس بر من این دم بدم
4 شنیدم گریزد غم از بانگ نی چو زنهاد کم مغز، از بوی می
1 بنام خداوند جان و جهان که برتر بود ز آشکار و نهان
2 خداوند جان و خداوند جسم که بسته است از جسم بر جان طلسم
3 بر آرنده ی نه رواق بلند نگارنده ی نقش هر نقشبند
4 گرفته از او پای آیندگان سپرده به او جای پایندگان
1 خرد راه جوی و خرد رهنمای خرد دور بین و خرد دیر پای
2 خرد آشکارا کن هر نهان خرد گر نبودی، نبودی جهان
3 خرد مجلس افروز میر و وزیر خرد دانش آموز برنا و پیر
4 خرد نور پاش و خرد پرده پوش نگهبان جان و دل و چشم گوش
1 محمد که همتای او از نخست سهی سروی از خاک آدم نرست
2 خدا را مطیع و جهان را مطاع زهی خواجه گز فقر بودش متاع
3 پسند آمد «الفقر فخری» از او که ملک سلیمان نکرد آرزو
4 بچشم اشکریز و بلب خنده ناک بتن جان روشن، بجان نور پاک
1 شبی نور پرور سپهر برین نه از ماه از نور ماه آفرین
2 فروزانتر از روز روشن شبی که میتافت چون مهر هر کوکبی
3 چو رخسار لیلی فروزنده لیل درخشان نجوم از سها تا سهیل
4 بتکبیر برداشته چون سروش خروس سحر ز اول شب خروش
1 کنم شکر ایزد، که چون سامری نیم رهزن مردم از ساحری
2 قلم بر کفم رایت موسوی است سخن بر لبم آیت عیسوی است
3 چه رایت؟ کزان شاه را بندگی است! چه آیت؟ کز آن مرده را زندگی است!
4 برخصت که دستم قلم برگرفت ز وصف سخن لوح زیور گرفت
1 یکی روز در ساحت گلشنی گرفته سرچشمه ی روشنی
2 من و یکدو تن همدم نیکبخت نشستیم در سایه ی یک درخت
3 ز یکدست هاتف نواساز من ز یکسو صباحی هم آواز من
4 بصحبت گشاده زهر نکته سنج کتاب غزلهای رنگین چو گنج
1 ای خداوند آسمان و زمین شاهد قدرتت همان و همین
2 صاحب الکبریاء و الجبروت خالق الخلق و مالک الملکوت
3 اولی، از تو این جهان بوجود آخری، جز تو کس نخواهد بود
4 شاه و درویش، پروریده ی تست هر چه جز تست، آفریده ی تست