1 گفتم: اول نگفتم ای سره مرد که یک امروز گرد حیله مگرد؟!
2 عشق را، ساختی بهانه ی خویش که برون آیدت دل از تشویش؟!
3 تا دگر از تو هر خطا بینند بدل آزاری تو ننشینند؟!
4 همه، لب از نکوهشت بندند دلت از غصه رنجه نپسندند؟!
1 گفت: خود قابلی بحمدالله که زند حسن هر که بینی راه
2 عشق، شاه و گدا نمیداند؛ مرد و زن را جدا نمیداند
3 چکنم، کز درازی چادر؛ که بطفلیش دیدم از مادر
4 کو تهی قبا، فتاد خوشم؛ جز ازین ذوق، دل مبادخوشم
1 ای سر خیل صواحب من ای صاحب وای مصاحب من
2 هم قبله و هم قبیله ی من هم گوهر و هم طویله ی من
3 ای دوسترین برادر من نی، جان با جان برابر من
4 طغرای کرم، بنام بادت صهبای طرب، بجام بادت
1 آوخ چکنم؟ که سینه تنگ است! نام تو زمان، زمان دو رنگ است
2 القصه، دلی بصبر بستم در راه تو منتظر نشستم
3 بودم همه روزه در سراغت بویی رسدم، مگر ز باغت
4 ناگه بر زد بنعی زاغی بر داغ دلم، فزود داغی
1 سرت مینام از باد بهاران به بیدآباد رو از باغ کاران
2 در آن مشکوی مشکین شو خرامان معطر ساز آنجا جیب و دامان
3 که آن گلزار، خاکش عنبرین است؛ گلستان ارم، خلد برین است
4 ازین گلشن، بآن گلشن چو رفتی؛ بآن نزهتگه روشن چو رفتی
1 آه کز شعبده بازی فلک کل من مال الی الرشد هلک
2 عالمی کرد سیه دور سپهر ز خسوف وز کسوف مه و مهر
3 یعنی از نسل خوانین بزرگ که بریدند بتیغ از بره گرگ
4 دو برادر، چو دو شهباز سفید خان و خان زاده جهانگیر و رشید
1 آه کز خیل بندگان سعید آه کز زمره ی عباد شکور
2 فاضلی رفت زین جهان خراب عارفی رفت زین سرای غرور
3 تقی متقی، که چون ز جهان بجنان شد ز لطف رب غفور
4 گاه هستند محرمش غلمان گاه هستند همدمانش حور