1 ایا خان عاقل، که زنجیر من به افسون و افسانه برداشتی
2 ازین پس نرنجی، چو رنجانمت که زنجیر دیوانه برداشتی
1 کریمی گر نباشد در زمانه بباید با لئیمان ساخت چندی
2 کشد شیراز تن سگ پوست ناچار بدستش گر نیفتد گوسفندی
1 غریب آزار دزد ساوجی شد به ساوه شحنه، نه هوشی نه هنگی
2 همانا مانده زان دریا که شد خشک ز یمن مولد احمد نهنگی
3 اگر رحم شهش گردن رهاند ز تیغ عدل، باری پالهنگی
1 در ایام سلطان حسین، آنکه نامش سرآمد بعدل از سلاطین نامی
2 شنیدم: وحید زمان عبد رحمن چه الطاف آن خسروش گشت حامی
3 چنان در فن نظم شد شهره آخر که گردیده قائمقام نظامی
4 چو جامی کشید از می التفاتش ز ارباب دانش، لقب یافت جامی
1 جهان مکرمت ای میرزا حسین که کرده ز جان و دل فلکت بندگی سپهر غلامی
2 اگر نه بوی تو آرد نسیم روضه ی رضوان نمیکند بمن تنگدل مشام مشامی
3 ستمکشان جهان، از جفای چرخ ستمگر؛ نمی شدند خلاص، ار نبود لطف تو حامی
4 تویی که، اسم تو بالای اسم جمله نویسم؛ بدفتری که نویسند ز اهل جود اسامی
1 ای صاحب مهربان که فیضت برخرد و کلان رسیده دانی
2 جود خاص و سخای عامت بر پیر و جوان رسیده دانی
3 وصف تو ز من بخلق عالم پیدا ونهان رسیده دانی
4 بر من چه غم از ندادن ریع؟! ز اهل برکان رسیده دانی
1 اصفهان، مصر بود و شد کوفه؛ ای که سر خیل کنیه ور زانی
2 کس بظلمت رضانه، گر نبود؛ مادرش زانیه، پدر زانی
3 بر سر خلق، دل نلرزیدت دلشان گوی کز چه لرزانی؟!
4 دادی ایمان بهای نان، جان نیز من دهم زر، که بیخبر زانی