4 اثر از قصاید در دیوان اشعار آذر بیگدلی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار آذر بیگدلی شعر مورد نظر پیدا کنید.

قصاید در دیوان اشعار آذر بیگدلی

1 ای سرو گل اندام من، ای نخل برومند؛ ای تلخ کن کام من، ای ماه شکر خند

2 ای مرغ دلم فاخته و، نخل قدت سرو؛ وی طایر روحم مگس و، شهد لبت قند

3 ای روی تو باغی، که جهان کرده معطر؛ وی موی تو زاغی، که زمن برده جگربند

4 ای دل ز تو دربند، چو یوسف ز برادر؛ وی جان بتو خرسند، چو یعقوب بفرزند

1 ای که چون از داد تیغت خون کند خون زیرغو در دل ارغون کند

2 ای خداوندی کز اختر هر چه سعد خدمت آن طالع میمون کند

3 تا تو، نه کس نام اسکندر برد تا تو، نه کس یاد افریدون کند

4 خسرو بختت شب و روز از جلال تکیه بر شبدیز و بر گلگون کند

1 ای باد شمالت چو گل آورده ببر بر لرزان ز نهالت دل هر برگ ببر بر

2 از غیرت دندانت و، از خجلت رویت؛ لؤلؤست ببحر اندر و، لاله است ببر بر!

3 از درج درت، طعنه زند لعل بیاقوت؛ وز برگ گلت، خنده زند گل بشکر بر

4 داد ایزدت از لطف، یکی حقه ی یاقوت؛ انباشته آن حقه بسی و دو گهر بر

1 ببین ز لعل خود و، جزع من روان گوهر! بگو کدام به، این گوهر است و آن گوهر؟!

2 بسی چو حقه ی لعل تو لعل دیدم، لیک؛ نه بر کنار زمرد، نه در میان گوهر

3 شکفته داری بر شاخ نسترن لاله نهفته داری بر برگ ارغوان گوهر

4 سیه ز زلف و خط آمد لب و بناگوشت بسبزه شد گلت و، در شبه نهان گوهر

1 ای جسم تو، جان آفرینش؛ جان تو، جهان آفرینش!

2 ای کرده بعالم آشکارا نام تو نشان آفرینش

3 ای گشته بلند در زمانه از شان تو شان آفرینش

4 پیدا شد، ز آفریدن تو بس راز نهان آفرینش

1 شد مه روزه و، خلقی چو هلال؛ لاغر و زرد و خم از بار ملال

2 گوش بر زمزمه ی نوبت عید چشم بر راه هلال شوال

3 محتسب، بسته در میکده ها؛ زده بر هر در از آهن اقفال

4 پیر میخانه، ز اندوه خمار؛ مانده آشفته دل و شیفته حال

1 دوشم، از خواب بود چشم کحیل؛ گوشم آسوده، خوش ز قال و ز قیل

2 تا سحر، دیده فارغ از دیدن لب ز تقریر و، خاطر از تخییل

3 جستم از خواب ناگهان، گفتی که بمن سود بال میکائیل

4 شکر را، رو بقبله از اقبال؛ سجده کردم همی پس از تقبیل

1 چون انجمن سپهر از انجم شد پاک چو این جهان ز مردم

2 گیسو ببرید لیلی شب بر سوک هر اختری که شد گم

3 زال گیتی، سمور شب کند پوشیده بجشن روز، قاقم

4 ساقی سپهر می برآورد لعلی قدح، از زمردین خم

1 دمید از شاخ زرین گل، چکیدش سیمگون شبنم؛ عیان شد طلعت عیسی، فشاند از شرم خوی مریم

2 نفس زد صبح و، ز انفاسش، ادیم خاک شد جنبان؛ چنان کز نفخ روح آویخت جان در قالب آدم!

3 شرار افشان، ز دود نار نمرودی خلیل است این؟! و یا از گریه ی هاجر، عیان شد چشمه ی زمزم؟!

4 برآمد یوسف صدیق خور، زین هفت قصرش سر؛ ز چاک دامن پاکش، صبا از راستی زد دم

آثار آذر بیگدلی

4 اثر از قصاید در دیوان اشعار آذر بیگدلی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قصاید در دیوان اشعار آذر بیگدلی شعر مورد نظر پیدا کنید.