2 اثر از بخش یازدهم در اسرارنامه عطار نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر بخش یازدهم در اسرارنامه عطار نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.

بخش یازدهم در اسرارنامه عطار نیشابوری

1 عزیزا گر شوی از خواب بیدار خبر یابی ز شادیهای بسیار

2 اگرچه جمله در اندوه و دردیم یقین دانم که آخر شاد گردیم

3 چو خاری هست ریحان نیز باشد چو دردی هست درمان نیز باشد

4 اگر امروز ظاهر نیست درمان شود ظاهر چو آید وقت فرمان

1 حکیم هند سوی شهر چین شد بقصر شاه ترکستان زمین شد

2 شهی می‌دید طوطی هم نشینش قفس کرده ز سختی آهنینش

3 چو طوطی دید هندو را برابر زفان بگشاد طوطی هم چو شکر

4 که از بهر خدا ای کار پرداز اگر روزی بهندستان رسی باز

1 چنین گفتست آن خورشید اسلام که طالع شد ز برج خاک بسطام

2 که من ببریده‌ام درگاه و بیگاه سه باره سی هزاران سال در راه

3 چو ره دادند بر عرش مجیدم هم آنجا پیش آمد بایزیدم

4 ندا کردم که یارب پرده بردار ز پرده بایزید آمد پدیدار

1 سخن بشنو ز سلطان طریقت سپه سالار دین شاه حقیقت

2 بهر جزوی هزاران کل علی الحق بکل محبوب حق معشوق مطلق

3 شگرفی کافتاب این ولایت درو می‌تابد از برج هدایت

4 سلیمان سخن در منطق الطیر که این کس بوسعیدست ابن ابوالخیر

1 چنین گفت آن بزرگ کار دیده که بود او نیک و بد بسیار دیده

2 که خالق هرچ را دادست هستی چه پیش و پس چه بالا و چه پستی

3 چه انجم چه فلک چه مهر و چه ماه چه دریا چه زمین چه کوه و چه کاه

4 چه لوح و چه قلم چه عرش و کرسی چه روحانی چه کروبی چه انسی

1 شنودم من که طوطی را اول در نهند آیینهٔ اندر برابر

2 چو طوطی روی آیینه ببیند چو خویشی را هر آیینه ببیند

3 یکی گوینده خوش الحان و دمساز برآرد از پس آیینه آواز

4 چنان پندارد آن طوطی دلیر که هست آواز آن طوطی دیگر

1 برون شد ابلهی با شمع از در بدید از چرخ خورشید منور

2 ز جهل خود چنان پنداشت جاوید که بی این شمع نتوان دید خورشید

3 بدو بشناس او را و فنا شو در آن عین فنا عین بقا شو

4 تو باقی گردی ار گردی تو فانی تو مانی جمله گر بی تو تو مانی

1 چنین گفتست شیخ مهنه یک روز که یک تن بین جهان و دیده بر دوز

2 زمین پر بایزیدست و آسمان هم ولی او گم شده اندر میان هم

3 چه می‌گویم کجاافتادم اینجا که جان در موج آتش دادم اینجا

4 قدم تا کی زنم در ره بهر سوی چو از خود می‌نیابم یک سر موی

1 سفالی را بیارایند زیبا فرو پوشند او را شعر و دیبا

2 کنند از حیله چشما روی آغاز که چشما روی دارد چشم بدبار

3 اگر شخصی ببیند رویش از دور چنان داند که پیدا شد یکی حور

4 چو خلقانش ببیند از درو بام دراندازندش از بالا سرانجام

1 یکی شاگرد احول داشت استاد مگر شاگرد را جایی فرستاد

2 که ما را یک قرابه روغن آنجاست بیاور زود آن شاگرد برخاست

3 چو آنجا شد که گفت و دیده بگماشت قرابه چون دو دید احول عجب داشت

4 بر استاد آمد گفت ای پیر دو می‌بینم قرابه من چه تدبیر

آثار عطار نیشابوری

2 اثر از بخش یازدهم در اسرارنامه عطار نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر بخش یازدهم در اسرارنامه عطار نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.