1 بلبلی از گلستان دور اوفتاد وز غم گل سخت مهجور اوفتاد
2 شب همه شب نالهها میکرد زار صبر از وی کرد عزلت اختیار
3 هیچ آرامش نبودی روز و شب روز و شب بودی میان تاب و تب
4 آه و فریادش بگردون میشدی دم بدم از عشق محزون میشدی
حمد وافر و ثنای متکاثره آفریدگاری را که نوع انسان را بر دیگر حیوانات مرتبت نطق تفضیل کرامت فرموده و زبان ایشان را در قفس دهان عندلیب آسا بگفتار درآورد و آخشیجانرا که ضد یکدیگرند در یک وجود با هم صلح داد جل جلاله و عم نواله و صلوات بیحد و تحیات بی حد از حضرت ربوبیت بروح مطهر و روضهٔ مقدسهٔ معنبر سید کاینات و خلاصهٔ موجودات محمد مصطفی علیه افضل الصلوات و اکمل التحیات و بر اولاد واحباب او باد. ,
بدان ای عزیز که این کتاب را نزهت الاحباب نام نهادیم حق تعالی توفیق رفیق گرداناد و این حکایت عاشق و معشوق یعنی گل و بلبل ومناظرهٔ ایشان و عتاب از طرفین چون بنظر حقیقت بنگری حال اهل دنیا است و معیشت ایشان وبالله التوفیق والیه المرجع و المآب. ,
1 ای پر آتش داشته پیوسته دل هر شکایت کان ز ما داری بهل
2 بار عشق روی ما برجان منه تا نگردی در غم هجران خجل
3 چشم راهی میکشم زوتر بیا العجل ای یار زیبا العجل
4 پای ما چون سرو بستان ز انتظار هست یا سودات تا زانو بگل
1 ای چون من صد بنده و چاکر ترا تا بکی باشم چنین غم خور ترا
2 من چنین دور از وصال روی تو باغبان شب تا سحر در بر ترا
3 ای مسلمان بر من مسکین ببخش تا نگوید هیچکس کافر ترا
4 رحمتی کن بر من بی پا و سر تا ببازم جان و دل برسر ترا
1 گفت با بلبل که شادی کن کنون زانکه دولت مر ترا شد رهنمون
2 چون بسی گفتیم از دستان تو گل بیامد بر سر پیمان تو
3 بعد ازین شکرانه میباید مرا زانکه کردم درد جانت را دوا
4 گفت معشوقت که از رفته مگوی هرچه ماگفتمم از گفته مگوی
1 سالها بودم ز عشق گل بدرد با دو چشم پر زخون و روی زرد
2 خوش وصالی بُد رخ این باغبان تا چه آمد بر سرش از گرم و سرد
3 برد محبوب مرا از گلستان با دو چشم پر ز خون و روی زرد
4 بعد از این خاک سر کویش بیار بار او بر چشم ما کن همچو گرد
1 یا الهی رحمت آور از کرم جمله را از لطف گردان محترم
2 فیض بخش از فضل بر عطار خویش تا بگوید خاطرش اسرار خویش
3 گر ندارد طاعتی ای ذوالجلال از کرم بخشش بفضل با نوال
4 در حریم وصل او را شاد کن جانش از بند بلا آزاد کن
1 بلبل از باد صبا در بوستان نوحه میکردند بهر دوستان
2 مدتی فریاد و زاری در چمن کرد بلبل پیش نسرین و سمن
3 کار دنیا این چنین است ای پسر الحذر از کار دنیا الحذر
4 آمدند آنجا همه مرغان باغ با دل پر درد و با جان بداغ
1 باز برگفتار بلبل شد نسیم همچو شبنم باز بر گل شد نسیم
2 گل صبا را گفت بلبل بیوفاست پیش ما آوردنش عین خطاست
3 مدتی با ارغوان میباخت عشق روز چندی یاسمن پرداخت عشق
4 خواهرم را آنکه نرگس نام اوست عاشق او بود کین خوب و نکوست
1 هی که را رنگی بود بی کر و فر بیشکی هر کس برو دارد نظر
2 و آن کس را کاتشی در جان بود آتشش در جان چه باشد کارگر
3 ترک چشمی هر کرا زد ناوکی دارد از دست زمانه در جگر
4 هرچه من با عاشقان کردم بجور گردش ایام آوردش بسر