زان پسته که شیرینی از عطار نیشابوری مختارنامه 25
1. زان پسته که شیرینی جان میخیزد
شوری است که از شکرستان میخیزد
...
1. زان پسته که شیرینی جان میخیزد
شوری است که از شکرستان میخیزد
...
1. در عشق دلم هیچ نمیسنجد از او
هر دم به غمی دگر همی رنجد از او
...
1. گفتم:«شکری از دهنت، درگذری
ناگه ببرم تا که بیابم دگری»
...
1. دل، مست بتی عهدشکن دارم من
با او به یکی بوسه سخن دارم من
...
1. گفتم که «چنان شیفتهٔ آن دهنم
کز تنگی او تنگدل و ممتحنم»
...
1. گفتم: «شکریم ده مسلمانی نیست»
گفتا: «جان ده که نرخ پنهانی نیست
...
1. گفتم که «هزار رونق افزون گیری
گر تو کم یک شکر هم اکنون گیری»
...
1. گفتم:«بردی از لب و دندان جانم
روی از لب و دندان تو چون گردانم»
...
1. میآمد و بر زلف شکن میانداخت
ناخورده شراب، خویشتن میانداخت
...
1. ترکم همه کارم به خلل خواهد کرد
آورد خطی مگر عمل خواهد کرد
...
1. عشقش ز وجودم عدمی میسازد
در هر نفسیم ماتمی میسازد
...