سرگشتهٔ روز و از عطار نیشابوری مختارنامه 13
1. سرگشتهٔ روز و شبم آنجا که منم
دلسوخته، جان بر لبم آنجا که منم
...
1. سرگشتهٔ روز و شبم آنجا که منم
دلسوخته، جان بر لبم آنجا که منم
...
1. گر روشنی جمال خودب نمائی
دلها ببری و دیدهها بربائی
...
1. یک روز به صلح کارسازی میکن
یک روز به جنگ سرفرازی میکن
...
1. نه چارهٔ این عاشق بیچاره کنی
نه غمخوری این دل غمخواره کنی
...
1. جان در غمت از خانه به کوی افتادهست
بر بوی تو در رهی چو موی افتادهست
...
1. هر چند نیم به هیچ رو محرم تو
تو جان منی چگونه گیرم کم تو
...
1. گفتم که درین غمم بنگذاری تو
خود غم بفزودیم به سر باری تو
...
1. گفتم: شب و روز از تو چرا میسوزم
هر لحظه به صد گونه بلا میسوزم
...
1. محجوبم و از حجاب من آزادی
وز صلح من و عتاب من آزادی
...
1. چون باد ز من میگذری چه تْوان کرد
چون خاک رهم میسپری چه تْوان کرد
...
1. بی پیش و پسی تو و پس و پیش تراست
دوری ز کم و بیش و کم و بیش تراست
...
1. در عشق تو سوختم چه میسازی تو
در ششدره ماندهام چه میبازی تو
...