تیرِ طلبِ عشق، از عطار نیشابوری مختارنامه 1
1. تیرِ طلبِ عشق، روان، میانداز
از زه چه کنی فرو کمان میانداز
...
1. تیرِ طلبِ عشق، روان، میانداز
از زه چه کنی فرو کمان میانداز
...
1. تا دولت برگشته چه خواهد کردن
وین چاک دگر گشته چه خواهد کردن
...
1. تا کی باشم گِردِ جهان در تک و تاز
بر هیچ نه قطع میکنم شیب و فراز
...
1. بر دل گرهی بستم و بر جان باری
و افتاد بر آن گره، گره بسیاری
...
1. هر چند نیم در ره او بر کاری
نومید نیم به هیچ وجهی باری
...
1. در اصل چو مقبول ونه مهمل بودم
نه بوالعجب احوال و نه احول بودم
...
1. گر دست دهد به زندگانم مردن
آسان باشد به یک زمانم مردن
...
1. گفتم که اگرچه هست کارم بنظام
از ترس تو میطپم چو مرغی در دام
...
1. جانا! نظری در دل درویشم کن
یا چارهٔ جان چاره اندیشم کن
...
1. عمریست که شرح حال تو میگویم
واندوه تو با خیال تو میگویم
...
1. جانا! نه نکو نه نانکو آمدهام
در یکتائی هزار تو آمدهام
...
1. نی از سر زلفت خبری میرسدم
نی از لبِ لعلت شکری میرسدم
...