1 جانا! نه نکو نه نانکو آمدهام در یکتائی هزار تو آمدهام
2 هرچند که از کوی خودم راندهای آخر نه به کوی تو فرو آمدهام
1 نی از سر زلفت خبری میرسدم نی از لبِ لعلت شکری میرسدم
2 از روی توام گر نظری مینرسد در کوی تو باری گذری میرسدم
1 روزی که ز خود شوی توناچیز آخر توحید رهاندت ز تمییز آخر
2 بسیار کشیدیم و دگر در پیشست آری،جانا! بگذرد این نیز آخر
1 از عشق تو در جگر ندارم آبی چون بنشانم ز آتش دل تابی
2 از خواب غرور خویش یکبار آخر بیدار شوم گرم ببینی خوابی
1 گر تو سر موئی سر من داشتیی چون موی مرا تافته بگذاشتیی
2 آخر روزی با من حیران مانده نومید نیم بوکه کنی آشتیی
1 عشق تو که همچو آتشم میآید در خورد دل رنجکشم میآید
2 در بیم تو و امید تو پیوسته زیر و زبر آمدن، خوشم میآید
1 عاشق به غم تو کار افتاده خوش است سرداده به باد و بی سر استاده خوش است
2 انصاف بده که این دل بی سرو پا در پای تو سر نهاده سر داده خوش است
1 تا کی بی تو زاری پیوست کنم جان را ز شرابِ عشق تو مست کنم
2 گاهی خود را نیست و گه هست کنم وقت است که در گردن تو دست کنم