نفست چه کند چو از عطار نیشابوری مختارنامه 25
1. نفست چه کند چو بند نگشایندش
با ره که شود که راه ننمایندش
1. نفست چه کند چو بند نگشایندش
با ره که شود که راه ننمایندش
1. از هستی خود دمِ تولاّ چه زنیم
وز نیستی آن دمِ تبرّا چه زنیم
1. جانی اگر از حق خبری میداری
جسم ار ز سرخود نظری میداری
1. آنها که به علم و عقل در پیشانند
کی فعل تو و من ازتو و من دانند
1. تا چند کنم گناه در گردن خویش
وز بیم گنه قصد به خون خوردن خویش
1. تا چند روی بیهده از هر سویی
تا کی گویی گزاف از هر رویی
1. بی حکم تو هیچ کار نتواند بود
بیحکمت تو شمار نتواند بود
1. ترسم که چو بیش ازین جهانت ندهند
از بهر زمین شدن زمانت ندهند