خواهی که ز پرده از عطار نیشابوری مختارنامه 1
1. خواهی که ز پرده محرم آیی بیرون،
در پرده نشینی و کم آیی بیرون،
...
1. خواهی که ز پرده محرم آیی بیرون،
در پرده نشینی و کم آیی بیرون،
...
1. تدبیر تو چیست بغض با حب کردن
با هستی خویشتن تعصّب کردن
...
1. تو خسته نهیی ز عشق، ور خستهئییی
دل در غم عشق او به جان بستهئییی
...
1. تا کی هنر خویش پدیدار کنی
بنشینی و پوستین اغیار کنی
...
1. بد چند کنی کار نکو کن، بنشین
سجادهٔ تسلیم فرو کن، بنشین
...
1. تا بر ره خلق مینشینی ای دل
در خرمن شرک خوشه چینی ای دل
...
1. ای دل هر دم غمی دگرگون میخور
گردن بنه و قفای گردون میخور
...
1. چون درد ترا تا به ابد درمان نیست
گر شاد شوی به قطع جز نقصان نیست
...
1. ای دل همه چارهٔ تو بیچارگی است
در گوشه نشستن تو آوارگی است
...
1. زین شیوه که اکنون دل دیوانه گرفت
کلّی کم آشنا و بیگانه گرفت
...
1. جانا دل من خویش به دریا انداخت
خود را به بلا بر سر غوغا انداخت
...
1. اوّل دل من بر سر غوغا بنشست
هر دم به هزار گونه سودا بنشست
...