1 با اهل، توان قصد معانی کردن با نااهلان، خود چه توانی کردن
2 آهنگ عذاب جاودانی کردن با نااهلیست زندگانی کردن
1 من، توبهٔ عامی، به گناهی نخرم صد باغ چو خلدش، به گیاهی نخرم
2 این ردّ و قبول خلق و این رسم و رسوم تاجان دارم، به برگ کاهی نخرم
1 هرکو سخنی شنود، یکبار، از من بنشست به صد هزار تیمار از من
2 کو مستمعی که بشنود یک ساعت صد درد دلم بزاری زار از من