4 اثر از باب سیزدهم: در ذمِّ مردمِ ب‍یحوصله و معانی كه تعلّق به در مختارنامه عطار نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر باب سیزدهم: در ذمِّ مردمِ ب‍یحوصله و معانی كه تعلّق به در مختارنامه عطار نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار عطار نیشابوری / مختارنامه عطار نیشابوری / باب سیزدهم: در ذمِّ مردمِ ب‍یحوصله و معانی كه تعلّق به در مختارنامه

باب سیزدهم: در ذمِّ مردمِ ب‍یحوصله و معانی كه تعلّق به در مختارنامه عطار نیشابوری

1 چون مرا مجروح کردی گر کنی مرهم رواست چون بمردم ز اشتیاقت مرده را ماتم رواست

2 من کیم یک شبنم از دریای بی‌پایان تو گر رسد بویی از آن دریا به یک شبنم رواست

3 گر رسانی ذره‌ای شادی به جانم بی جگر هم روا باشد چو بر دل بی تو چندین غم رواست

4 چون نیایی در میان حلقه با من چون نگین حلقه‌ای بر در زن و گر در نیایی هم رواست

1 عاشقی و بی نوایی کار ماست کار کار ماست چون او یار ماست

2 تا بود عشقت میان جان ما جان ما در پیش ما ایثار ماست

3 جان مازان است جان کو جان جان است جان ما بی فخر عشقش عار ماست

4 عشق او آسان همی پنداشتم سد ما در راه ما پندار ماست

1 این چه سوداست کز تو در سر ماست وین چه غوغاست کز تو در بر ماست

2 از تو در ما فتاده شور و شری این همه شور و شر نه در خور ماست

3 تا تو کردی به سوی ما نظری ملک هر دو جهان مسخر ماست

4 پاکباز آمدیم از دو جهان کاتشت در میان جوهر ماست

1 راه عشق او که اکسیر بلاست محو در محو و فنا اندر فناست

2 فانی مطلق شود از خویشتن هر دلی که کو طالب این کیمیاست

3 گر بقا خواهی فنا شو کز فنا کمترین چیزی که می‌زاید بقاست

4 گم شود در نقطهٔ فای فنا هر چه در هر دو جهان شد از تو راست

1 طرقوا یا عاشقان کین منزل جانان ماست زانچه وصل و هجر او هم درد و هم درمان ماست

2 راه ده ما را اگر چه مفلسان حضرتیم آیت قل یا عبادی آمده در شان ماست

3 نیستم اینجا مقیم ای دوستان بر رهگذر یک دو روزه روح غیبی آمده مهمان ماست

4 عزم ره داریم نتوان بیش از این کردن درنگ زانکه جلاد اجل در انتظار جان ماست

1 تا آفتاب روی تو مشکین نقاب بست جان را شب اندر آمد و دل در عذاب بست

2 ترسید زلف تو که کند چشم بد اثر خورشید را ز پردهٔ مشکین نقاب بست

3 ناگاه آفتاب رخت تیغ برکشید پس تیغ تیز در تتق مشک ناب بست

4 گر چهرهٔ تو در نگشادی فتوح را می‌خواست طرهٔ تو ره فتح باب بست

1 تو را در ره خراباتی خراب است گر آنجا خانه‌ای گیری صواب است

2 بگیر آن خانه تا ظاهر ببینی که خلق عالم و عالم سراب است

3 در آن خانه تو را یکسان نماید جهانی گر پر آتش گر پر آب است

4 خراباتی است بیرون از دو عالم دو عالم در بر آن همچو خواب است

1 چون به اصل اصل در پیوسته بی‌تو جان توست پس تویی بی‌تو که از تو آن تویی پنهان توست

2 این تویی جزوی به نفس و آن تویی کلی به دل لیک تو نه این نه آنی بلکه هر دو آن توست

3 تو درین و تو در آن تو کی رسی هرگز به تو زانکه اصل تو برون از نفس توست و جان توست

4 بود تو اینجا حجاب افتاد و نابودت حجاب بود و نابودت چه خواهی کرد چون نقصان توست

1 عزیزا هر دو عالم سایهٔ توست بهشت و دوزخ از پیرایهٔ توست

2 تویی از روی ذات آئینهٔ شاه شه از روی صفاتی آیهٔ توست

3 که داند تا تو اندر پردهٔ غیب چه چیزی و چه اصلی مایهٔ توست

4 تو طفلی وانکه در گهوارهٔ تو تو را کج می‌کند هم دایهٔ توست

1 عقل مست لعل جان افزای توست دل غلام نرگس رعنای توست

2 نیکویی را در همه روی زمین گر قبایی هست بر بالای توست

3 چون کسی را نیست حسن روی تو سیر مهر و مه به حسن رای توست

4 نور ذره ذره بخش هر دو کون آفتاب طلعت زیبای توست

آثار عطار نیشابوری

4 اثر از باب سیزدهم: در ذمِّ مردمِ ب‍یحوصله و معانی كه تعلّق به در مختارنامه عطار نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر باب سیزدهم: در ذمِّ مردمِ ب‍یحوصله و معانی كه تعلّق به در مختارنامه عطار نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.