ای مرد فسرده راز از عطار نیشابوری مختارنامه 13
1. ای مرد فسرده راز مینشناسی
یک نکته به جز مجاز مینشناسی
...
1. ای مرد فسرده راز مینشناسی
یک نکته به جز مجاز مینشناسی
...
1. از مال همه جهان جوی داری تو
وز خرمن عالم دروی داری تو
...
1. کو عقل که قصد آن جلالت کردی
کو دل که در آن دایره حالت کردی
...
1. چون حوصله نیست تا خبر خواهد شد
یک قطره ز صد بحر گهر خواهد شد
...
1. چون بسیارم تجربه افتاد از خویش
از تجربه آمدم به فریاد از خویش
...
1. جانا جانم غرقهٔ دریای تو بود
پیوسته چو قطره بی سر وپای تو بود
...
1. این کار که عشق تو مرا پیش آورد
نه در خورِ جانِ منِ درویش آورد
...
1. در بادیهٔ تو منزلی میباید
وز واقعهٔ تو حاصلی میباید
...
1. گر یک دم پاک می برآید از من
صد گنج ز خاک می برآید از من
...
1. در عشق رخت علم و خرد باختهام
چه علم و خرد که جان خود باختهام
...
1. دل در طلب وصال تو جان میباخت
در کافری زلف تو ایمان میباخت
...
1. چون طاقت عشق تو ندارم آخر
در دردِ تو چون عمر گذارم آخر
...