یکی پیر معمّر از عطار نیشابوری الهی نامه 13
1. یکی پیر معمّر بود در شام
که چون تورات میخواندی بهنگام
1. یکی پیر معمّر بود در شام
که چون تورات میخواندی بهنگام
1. سالک آمد پیش آب پاک رو
گفت ای پاکیزهٔ چالاک رو
1. احمد خضرویه گفت آن دیده ور
دیدهام خلق جهان را سر بسر
1. دید روزی بوسعید دیده ور
مبرزی پرداخته در رهگذر
1. خواجهٔ میرفت سر افراخته
بود در ره مبرزی پرداخته
1. آن حکیمی در تفکر میگذشت
دید سرگین دان و گورستان بدشت
1. شد بر فرعون ابلیس لعین
یک کف پر ریگ برداشت از زمین
1. بود درویشی یکی خانه تهی
دزد در شد یافت درویش آگهی