3 اثر از بخش هفدهم در الهی نامه عطار نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر بخش هفدهم در الهی نامه عطار نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.

بخش هفدهم در الهی نامه عطار نیشابوری

1 چو بود آن شیخ سالی شصت هفتاد ز بعد آن مگر در نزع افتاد

2 یکی گفت ای بدان عالم قدم زن کجا دفنت کنم جائی رقم زن

3 چنین گفت او که من شوریده ایمان نخواهم در بر جمعی مسلمان

4 چو من نور مسلمانان ندارم بگورستان دین داران چه کارم

1 مگر سُفیان ثوری چون جوان بود ز کوژی قامت او چون کمان بود

2 یکی گفت ای امام آن جهانی چرا پشتت دو تا شد در جوانی

3 بصورت وقتِ این پشت دو تا نیست که پشت تو چنین دیدن روا نیست

4 چه افتادست، ما را حال برگوی نشانی ده بیانی کن خبرگوی

1 یکی پیر معمّر بود در شام که چون تورات می‌خواندی بهنگام

2 چو پیش نام پیغامبر رسیدی از آنجا محو کردی یا بُریدی

3 چو مصحف باز کردی روز دیگر نوشته یافتی نام پیمبر

4 دگر ره محو نامش کردی آغاز دگر روز آن نوشته یافتی باز

1 سالک آمد پیش آب پاک رو گفت ای پاکیزهٔ چالاک رو

2 در جهان از تست یک یک هر چه هست وز تو بگشاید بلاشک هرچه هست

3 هرکجا سر سبزئی آثار تست تازگی کردن طریق کار تست

4 سلسبیل وکوثر و رضوان تراست زندگی چشمهٔ حیوان تراست

1 احمد خضرویه گفت آن دیده ور دیدهام خلق جهان را سر بسر

2 جمله بر یک آخورند از خاص و عام جمله را یک قوت میبینم مدام

3 سائلی گفتش که ای شیخ کبار تو بر آن آخور نبودی هیچ بار

4 گفت بودم گفت پس ای دیده ور چیست از تو فرق تا خلق دگر

1 دید روزی بوسعید دیده ور مبرزی پرداخته در رهگذر

2 پس عصا در سینه زد آنجایگاه همچنان میبود و میکرد آن نگاه

3 هرکه آن میدید انکاریش بود خاصه منکر بود و بسیاریش بود

4 کرد آخر یک مرید از وی سئوال خواست از سلطان حالت کشف حال

1 خواجهٔ میرفت سر افراخته بود در ره مبرزی پرداخته

2 بینی آنجا باستین محکم گرفت دامن دراعه را در هم گرفت

3 بود مجنونی مگر در پیش راه گفت بینی می مگیر اینجایگاه

4 کاین نجاست زود زود ای بیخبر پیش تو آرند وگویندت بخور

1 آن حکیمی در تفکر میگذشت دید سرگین دان و گورستان بدشت

2 نعرهٔ زد گفت ای نظارگان اینت نعمت اینت نعمت خوارگان

3 ای عجب با این چنین نفسی درون میکند هم در خدائی سر برون

4 زشتی عالم همه از خبث اوست وانگهی دارد خدائی نیز دوست

1 شد بر فرعون ابلیس لعین یک کف پر ریگ برداشت از زمین

2 پس نمود آن ریگ مروارید باز بعد از آنش ریگ گردانید باز

3 گفت گیر این ریگ و گوهر کن تو نیز گفت ازین من میندانم هیچ چیز

4 پس زفان بگشاد ابلیس لعین گفت تو با این سرو ریشی چنین

1 بود درویشی یکی خانه تهی دزد در شد یافت درویش آگهی

2 کرد بسیاری طلب تا هیچ هست هیچ جز بادش نمیآمد بدست

3 کرد صد لاحول کار خویش را خنده آمد زان سبب درویش را

4 دزد گفتش با چنین خانه تهی خنده چون میآیدت بس ابلهی

آثار عطار نیشابوری

3 اثر از بخش هفدهم در الهی نامه عطار نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر بخش هفدهم در الهی نامه عطار نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.