1 درآمد پنچمین فرزندِ هشیار پدر راگفت کای دریای اسرار
2 من آن انگشتری خواهم باخلاص که در ملکت سلیمان گشت ازان خاص
3 پری و دیو در فرمانش آمد بساط ملک شادروانش آمد
4 زنام آن نگینش شد نه از غیر رموز مور کشف و منطق طیر
1 مگر محمود میشد با سپاهی ز هامون تا بگردون پایگاهی
2 سپه میراند هر سوئی شتابان که تا صیدی بیابد در بیابان
3 خمیده پشت پیری دید غمناک برهنه پای و سر با روی پُر خاک
4 درمنه میکشید و آه میکرد میان خار خود را راه میکرد
1 جهان را پادشاهی پاک دین بود که ملک عالمش زیر نگین بود
2 نبودش در همه عالم نظیری که بودش از همه عالم گزیری
3 سواد ملکش از مه تا بماهی ز شرقش تا بغربش پادشاهی
4 حکیمانی که پیش شاه بودند که اجری خوارهٔ درگاه بودند
1 مگر یک روز محمود نکو روی ز لشکر اوفتاده بود یک سوی
2 بره در پیشش آمد پیرزالی عصائی چون الف قدّی چو دالی
3 یکی انبان بگردن برنهاده که سوی آسیا میشد پیاده
4 شهش گفتا چو در تو زور و تگ نیست که در انبان رگست و در تو رگ نیست
1 سالک آمد پیش آتش سر زده آتشی از دل بخرمن در زده
2 گفت ای مریخ طبع سر فراز گرم سیر و زود سوز وتیز تاز
3 هم شهاب و برق از آثار تست گرم رفتن گرم بودن کارتست
4 رجم شیطانی و شیطان هم زتو ای عجب دردی و درمان هم ز تو
1 در رهی میرفت عیسی غرق نور همرهیش افتاد نیک از راه دور
2 بود عیسی را سه گرده نان مگر خورد یک گرده بدو داد آن دگر
3 پس ازان سه گرده یک گرده بماند در میان هر دو ناخورده بماند
4 شد ز بهر آب عیسی سوی راه همرهش گرده بخورد آنجایگاه
1 در رهی محمود میشد با سپاه از سپاه و پیل او عالم سیاه
2 هم زمین همچون فلک بود از شرار هم فلک همچون زمین بود از غبار
3 گاو گردون و زمین از بانگ کوس هردو قانع گشته از یک من سبوس
4 بود پیش راه در ویرانهٔ بر سر دیوار اودیوانهٔ
1 بود مجنونی چو در کار آمدی گاه گاهی سوی بازار آمدی
2 در نظاره آمدی حیران و مست چست بگرفتی سر بینی بدست
3 آن یکی گفتش که ای شوریده دین بینی از بهر چه میگیری چنین
4 گفت این شمغندی بازاریان سخت میدارد دماغم را زیان
1 گفت چون مسعود آن شاه درشت خشمگین شد از حسن زارش بکشت
2 پیش قصری سرنگونش آویختند خون او با خاک میآمیختند
3 او وزیر نیک بد محمود را بد شد از بیدولتی مسعود را
4 کثرت دنیا وقلت بگذرد دردمی دوران دولت بگذرد