عطار نیشابوری

صفحه 1 از 2
2 اثر از فی‌وصف حاله در منطق‌الطیر عطار نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر فی‌وصف حاله در منطق‌الطیر عطار نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / عطار نیشابوری / منطق‌الطیر / فی‌وصف حاله در منطق‌الطیر

فی‌وصف حاله در منطق‌الطیر عطار نیشابوری

1 کردی ای اعطار بر عالم نثار نافهٔ اسرار هر دم صد هزار

2 از تو پر عطرست آفاق جهان وز تو در شورند عشاق جهان

3 گه دم عشق علی الاخلاق زن گه نوای پردهٔ عشاق زن

4 شعر تو عشاق را سرمایه داد عاشقان را دایم این سرمایه داد

1 چون به نزغ افتاد آن دانای دین گفت اگر دانستمی من پیش ازین

2 کین شنو بر گفت چون دارد شرف در سخن کی کردمی عمری تلف

3 گر سخن از نیکوی چون زر بود آن سخن ناگفته نیکوتر بود

4 کار آمد حصهٔ مردان مرد حصهٔ ما گفت آمد، اینت درد

1 چون بمرد اسکندر اندر راه دین ارسطاطالیس گفت ای شاه دین

2 تا که بودی پند می‌دادی مدام خلق را این پند امروزین تمام

3 پند گیر ای دل که گرداب بلاست زنده دل شو زانک مرگت در قفاست

4 من زفان و نطق مرغان سر به سر با تو گفتم فهم کن ای بی‌خبر

1 صوفیی را گفت آن پیر کهن چند از مردان حق گویی سخن

2 گفت خوش آید زنان را بردوام آنک می‌گویند از مردان مدام

3 گر نیم زیشان، ازیشان گفته‌ام خوش دلم کین قصه از جان گفته‌ام

4 گر ندارم از شکر جز نام بهر این بسی به زان که اندر کام زهر

1 راه بینی وقت پیچاپیچ مرگ گفت چون ره را ندارم زاد و برگ

2 از خوی خجلت کفی گل کرده‌ام پس از و خشتی به حاصل کرده‌ام

3 شیشهٔ پر اشک دارم نیز من ژندهٔ برچیده‌ام بهر کفن

4 اولم زان اشک اگر خونی دهید آخرم آن خشت زیر سرنهید

1 پاک دینی گفت سی سال تمام عمر بی‌خود می‌گذارم بر دوام

2 همچو اسمعیل در خود ناپدید آن زمان کو را پدر سر می‌برید

3 چون بود آنکس که او عمری گذاشت همچو آن یک دم که اسمعیل داشت

4 کس چه داند تا درین حبس تعب عمر خود چون می‌گذارم روز و شب

1 چون بشد شبلی ازین جای خراب بعد از آن دیدش جوامردی به خواب

2 گفت حق با تو چه کرد ای نیک بخت گفت ؛ چون شد در حسابم کار سخت

3 چون مرا بس خویشتن دشمن بدید ضعف و نومیدی و عجز من بدید

4 رحمتش آمد بدان بیچارگیم پس ببخشود از کرم یک بارگیم

1 در رهی می‌رفت پیری راهبر دید از روحانیان خلقی مگر

2 بود نقدی سخت رایج در میان می‌ربودند آن ز هم روحانیان

3 پیر کرد آن قوم را حالی سؤال گفت چیست این نقد برگویید حال

4 مرغ روحانیش گفت ای پیرراه دردمندی می‌گذشت این جایگاه

1 بوسعید مهنه با مردان راه بود روزی در میان خانقاه

2 مستی آمد اشک ریزان بی‌قرار تا دران خانقاه آشفته‌وار

3 پرده از ناسازگاری بازکرد گریه و بدمستیی آغازکرد

4 شیخ کو را دید آمد در برش ایستاد از روی شفقت بر سرش

1 آن عزیزی گفت فردا ذوالجلال گر کند در دشت حشر از من سؤال

2 کای فرو مانده چه آوردی ز راه گویم از زندان چه آرند ای اله

3 غرق ادبارم ز زندان آمده پای و سر گم کرده حیران آمده

4 باد در کف خاک درگاه توم بنده و زندانی راه توم

عطار نیشابوری

2 اثر از فی‌وصف حاله در منطق‌الطیر عطار نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر فی‌وصف حاله در منطق‌الطیر عطار نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.