کردی ای اعطار از عطار نیشابوری منطقالطیر 1084
1. کردی ای اعطار بر عالم نثار
نافهٔ اسرار هر دم صد هزار
...
1. کردی ای اعطار بر عالم نثار
نافهٔ اسرار هر دم صد هزار
...
1. چون به نزغ افتاد آن دانای دین
گفت اگر دانستمی من پیش ازین
...
1. چون بمرد اسکندر اندر راه دین
ارسطاطالیس گفت ای شاه دین
...
1. صوفیی را گفت آن پیر کهن
چند از مردان حق گویی سخن
...
1. راه بینی وقت پیچاپیچ مرگ
گفت چون ره را ندارم زاد و برگ
...
1. پاک دینی گفت سی سال تمام
عمر بیخود میگذارم بر دوام
...
1. چون بشد شبلی ازین جای خراب
بعد از آن دیدش جوامردی به خواب
...
1. در رهی میرفت پیری راهبر
دید از روحانیان خلقی مگر
...
1. بوسعید مهنه با مردان راه
بود روزی در میان خانقاه
...
1. آن عزیزی گفت فردا ذوالجلال
گر کند در دشت حشر از من سؤال
...
1. چون نظام الملک در نزع اوفتاد
گفت الهی میروم در دست باد
...
1. چون سلیمان کرد با چندان کمال
پیش موری لنگ از عجز آن سؤال
...