2 اثر از فی‌وصف حاله در منطق‌الطیر عطار نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر فی‌وصف حاله در منطق‌الطیر عطار نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.

فی‌وصف حاله در منطق‌الطیر عطار نیشابوری

1 چون بشد شبلی ازین جای خراب بعد از آن دیدش جوامردی به خواب

2 گفت حق با تو چه کرد ای نیک بخت گفت ؛ چون شد در حسابم کار سخت

3 چون مرا بس خویشتن دشمن بدید ضعف و نومیدی و عجز من بدید

4 رحمتش آمد بدان بیچارگیم پس ببخشود از کرم یک بارگیم

1 بوسعید مهنه در حمام بود قایمیش افتاد و مردی خام بود

2 شوخ شیخ آورد تا بازوی او جمع کرد آن جمله پیش روی او

3 شیخ را گفتا بگو ای پاک جان تا جوانمردی چه باشد در جهان

4 شیخ گفتا شوخ پنهان کردنست پیش چشم خلق ناآوردنست

1 چون به نزغ افتاد آن دانای دین گفت اگر دانستمی من پیش ازین

2 کین شنو بر گفت چون دارد شرف در سخن کی کردمی عمری تلف

3 گر سخن از نیکوی چون زر بود آن سخن ناگفته نیکوتر بود

4 کار آمد حصهٔ مردان مرد حصهٔ ما گفت آمد، اینت درد

1 راه بینی وقت پیچاپیچ مرگ گفت چون ره را ندارم زاد و برگ

2 از خوی خجلت کفی گل کرده‌ام پس از و خشتی به حاصل کرده‌ام

3 شیشهٔ پر اشک دارم نیز من ژندهٔ برچیده‌ام بهر کفن

4 اولم زان اشک اگر خونی دهید آخرم آن خشت زیر سرنهید

1 پاک دینی گفت سی سال تمام عمر بی‌خود می‌گذارم بر دوام

2 همچو اسمعیل در خود ناپدید آن زمان کو را پدر سر می‌برید

3 چون بود آنکس که او عمری گذاشت همچو آن یک دم که اسمعیل داشت

4 کس چه داند تا درین حبس تعب عمر خود چون می‌گذارم روز و شب

1 چون بمرد اسکندر اندر راه دین ارسطاطالیس گفت ای شاه دین

2 تا که بودی پند می‌دادی مدام خلق را این پند امروزین تمام

3 پند گیر ای دل که گرداب بلاست زنده دل شو زانک مرگت در قفاست

4 من زفان و نطق مرغان سر به سر با تو گفتم فهم کن ای بی‌خبر

1 چون نظام الملک در نزع اوفتاد گفت الهی می‌روم در دست باد

2 خالقا، یا رب ، به حق آنک من هرکرا دیدم که گفت از تو سخن

3 در همه نوعی خریدارش شدم یاری او کردم و یارش شدم

4 بر خریداری تو آموختم هرگزت روزی به کس نفروختم

1 بوسعید مهنه با مردان راه بود روزی در میان خانقاه

2 مستی آمد اشک ریزان بی‌قرار تا دران خانقاه آشفته‌وار

3 پرده از ناسازگاری بازکرد گریه و بدمستیی آغازکرد

4 شیخ کو را دید آمد در برش ایستاد از روی شفقت بر سرش

1 کردی ای اعطار بر عالم نثار نافهٔ اسرار هر دم صد هزار

2 از تو پر عطرست آفاق جهان وز تو در شورند عشاق جهان

3 گه دم عشق علی الاخلاق زن گه نوای پردهٔ عشاق زن

4 شعر تو عشاق را سرمایه داد عاشقان را دایم این سرمایه داد

1 صوفیی را گفت آن پیر کهن چند از مردان حق گویی سخن

2 گفت خوش آید زنان را بردوام آنک می‌گویند از مردان مدام

3 گر نیم زیشان، ازیشان گفته‌ام خوش دلم کین قصه از جان گفته‌ام

4 گر ندارم از شکر جز نام بهر این بسی به زان که اندر کام زهر

آثار عطار نیشابوری

2 اثر از فی‌وصف حاله در منطق‌الطیر عطار نیشابوری در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر فی‌وصف حاله در منطق‌الطیر عطار نیشابوری شعر مورد نظر پیدا کنید.