33 اثر از غزلیات در دیوان اشعار انوری ابیوردی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار انوری ابیوردی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار انوری ابیوردی

1 ای برده دل من و جفا کرده بافرقت خویشم آشنا کرده

2 آخر به جفا مرا بیازردی در اول دوستی وفا کرده

3 روی از تو بتا چگونه گردانم پشت از غم عشق تو دو تا کرده

4 هر روز مرا هزار بد گویی من بر تو هزار شب دعا کرده

1 دل بدادیم و جان نمی‌خواهیم خلوتی جز نهان نمی‌خواهیم

2 از نهانی که هست خلوت ما پای دل در میان نمی‌خواهیم

3 خدمت تو مرا ز جان بیش است شاید ار زان‌که جان نمی‌خواهیم

4 هستی جان و دل خصومت ماست هستی هر دوان نمی‌خواهیم

1 من که باشم که تمنای وصال تو کنم یا کیم تا که حدیث لب و خال تو کنم

2 کس به درگاه خیال تو نمی‌یابد راه من چه بیهوده تمنای وصال تو کنم

3 گلهٔ عشق تو در پیش تو نتوانم کرد ساکتم تا که شبی پیش خیال تو کنم

4 از سر مردمیی گر تو کلاهی نهیم مردم چشم و سرم طرف دوال تو کنم

1 هرچند غم عشقت پوشیده همی دارم هرکس که مرا بیند داند که غمی دارم

2 گفتم که فرو گویم با تو طرفی زین غم زاندیشهٔ غم خون شد هم زهره نمی‌دارم

3 با آنکه به هر فرصت صد نکته دراندازم هم در تو نمی‌گیرد چه سرد دمی دارم

4 گویی که چو زر آری کار تو چو زر گردد حقا که اگر جز جان وجه درمی‌دارم

1 گرفتم کز غم من غم نداری عفاک‌الله دروغی هم نداری

2 به بند عشوه پایم بسته می‌دار کز این سرمایه باری کم نداری

3 به دشنامی که دشمن را بگویند دلم در دوستی خرم نداری

4 برو کاندر ستمکاری چو عالم نظیری در همه عالم نداری

1 درد دل هر زمان فزون دارم چه کنم بی‌وفاست دلدارم

2 همه با من جفا کند لیکن به جفا هیچ ازو نیازارم

3 بار اندوه و رنج محنت او بکشم زانکه دوستش دارم

4 یاد وصلش کنم معاذالله کی بود این محل و مقدارم

1 چه گویی با تو درگیرد که از بندی برون آیم غمی با تو فرو گویم دمی با تو برآسایم

2 ندارم جای آن لیکن چو تو با من سخن گویی من بیچاره پندارم که از جایی همی آیم

3 مرا گویی کزین آخر چه می‌جویی چه می‌جویم کمر تا از توبربندم فقع تا از تو بگشایم

4 غمی دارم اگر خواهی بگویم با تو ورنه نه بدارم دست از این معنی همان دستی همی خایم

1 ز من حجرهٔ خویش پنهان مکن جهان بر دل من چو زندان مکن

2 سلامی که می‌گفته‌ای تاکنون اگر بیشتر نیست کم زان مکن

3 اگر در دل تو مسلمانی است پس آهنگ خون مسلمان مکن

4 سخن بازگیری ز چاکر همی مکن جان مکن جان مکن جان مکن

1 بیا ای راحت جانم که جان را بر تو افشانم زمانی با تو بنشینم ز دل این جوش بنشانم

2 ز حال دل که معلومست که هم این بود و هم آن شد بگویم شمه‌ای با تو ترا معلوم گردانم

3 به دندان مزد جان خواهی که آیی یک زمان با من گواه آری روا باشد حریف آب دندانم

4 مرا گویی چه داری تو که پیش من کشی آنرا چه دارم هرچه دارم من نشاید آن ترا دانم

1 خه مرحبا و اهلا آخر تو خود کجایی احوال ما نپرسی نزدیک ما نیایی

2 ما خود نمی‌شویمت در روی اگرنه آخر سهلست اینکه گه‌گه رویی بما نمایی

3 بی‌خرده راست خواهی گرچه خوشت نیاید بدخوی خوبرویی بیگانه آشنایی

4 گفتم غمت بکشتم گفتا چه زهره دارد غم آن قدر نداند کاخر تو آن مایی

آثار انوری ابیوردی

33 اثر از غزلیات در دیوان اشعار انوری ابیوردی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار انوری ابیوردی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی