گویی که هست مردم چشمم چو آبخو از عمعق بخاری قطعه 24
1. گویی که هست مردم چشمم چو آبخو
یا خود چو ماهی است که دارد در آب خو
1. گویی که هست مردم چشمم چو آبخو
یا خود چو ماهی است که دارد در آب خو
1. دهانت، ای اغل، گنده ریش، گنده بغل
همی کند همه شب گوه سگ بدندان حل
1. بسکه بخشد کف تو دروگهر
بحر شرمنده گشته و فاوا
1. تا بود همیشه خون روان بود از دل
وین بیشه تمام ارغوان بود از دل
عمعق بخاری یکی از شاعران نامدار ادبیات فارسی است که در قرن 5 هجری در ایران زندگی میکرد. آثار او نمایانگر فرهنگ، اندیشه و زیباییشناسی دوران خویش است و همچنان در دل علاقهمندان به شعر فارسی جایگاه ویژهای دارد.
شعرهای عمعق بخاری معمولاً مضامینی چون عشق، عرفان، اخلاق، دین و مسائل اجتماعی را در بر میگیرند. او با بهرهگیری از زبان فاخر و تصاویری بدیع، توانسته است احساسات انسانی را به شکلی عمیق و اثرگذار بیان کند.
در منابع تاریخی آمده است: امیرالشعرا شهابالدین عَمعَق بُخاری (زادهٔ ۴۴۰ هجری قمری در بخارا، درگذشتهٔ ۵۴۲ یا ۵۴۳ قمری) مُکَنی به ابوالنجیب و ملقب به شهاب الدین و امیرالشعراء، از شاعران پارسی گوی سدهٔ پنجم و ششم قمری در ماوراءالنهر است. او به درگاه پادشاهان آل افراسیاب تعلق داشت و چند تن از امیران آن را مدح کردهاست. اشعار وی آکنده از صنایع بدیعی است. او بخصوص در تشبیه چیرهدست است. عمعق عمری دراز (بیشتر از صد سال) یافت. انوری ابیوردی عمعق را در شعر اهل خراسان خود به عنوان استاد سخن یاد میکند و مصرعی از شعر او : «خاک خون آلود ای باد به اصفاهان بر» را تضمین میکند.
در سایت شعرنوش میتوانید مجموعهای از غزلیات، قصاید و سایر اشعار عمعق بخاری را با دستهبندیهای مختلف مطالعه و مرور کنید.