1 از زلف تو صد هزار منزل تا روی تو وسمه خطرناک
1 یاد لب تو در شب تاریک میکنم اندیشه بین که باز چه باریک میکنم
1 ز نان و آب که اصل حیات آدمی اند ملال گیرد چون بگذرد ز اندازه
1 کس چه داند که میانی و دهانی داری گر نبندی کمر ای دلبر و لب نگشائی
1 ای صورت تو آیت زیبائی و خوشی وی قامت تو غایت رعنائی و کشی
2 صورت نیافت عقل تو عقل مصوری گر نقش جان ندید تو جان منقشی
1 طنز کنی هر زمان که از تو چه دارم آه از آن شوخ دیدگان که توداری
1 سوزی است مرا در دل اما نه چنان سوزی سوزی که وجود من بر باد دهد روزی