ای کمین گاه فلک ابروی از اثیر اخسیکتی ترکیب 1
1. ای کمین گاه فلک ابروی تو
آبروی آفتاب از روی تو
1. ای کمین گاه فلک ابروی تو
آبروی آفتاب از روی تو
1. ای بنده ی لب تو لب آبدار می
گلگونه کرد عکس رخت برعذار می
1. ای پایه شرف ز فلک بر گذاشته
مدح تو را زمانه بدل برنگاشته
1. ای بخوبی پای بوس عارضت ماه آمده
دست نقص از دامن حسن تو کوتاه آمده
1. سری کجاست که تیغ اجل بدو نرسید
تنی که راست؟ که حکم ازل بدو نرسید
1. ای دل بی رحم تو را، مایه ی شادی غم ما
این چه بلا بود قضا، من ز کجا نوز کجا