1 سری کجاست که تیغ اجل بدو نرسید تنی که راست؟ که حکم ازل بدو نرسید
2 خزانه ایست خلل یافته، سرای حدوث قدم سراست، که هرگز خلل بدو نرسید
3 حدوث، صاحب حکم دو مملکت نشود محال باشد، هر دو محل بدو نرسید
4 صفای گلبن اقبال دیده ئی بیند که همچو دیده ی عبهر سبل بدو نرسید
1 ای بنده ی لب تو لب آبدار می گلگونه کرد عکس رخت برعذار می
2 تخت هوس نهاده رخت بربساط گل رخت خرد فکنده لبت در جوار می
3 چون صبح جامه چاک زده غنچه حباب پیش نسیم زلف تو بر جویبار می
4 برخیزد از مقرنس سقف فلک نشان صد نرگسه ز شعله ی انجم شرارمی
1 ای بخوبی پای بوس عارضت ماه آمده دست نقص از دامن حسن تو کوتاه آمده
2 تیر چرخ از ترکش جزع تو یک بیلک شده لطف جان از خرمن لعل تو یک کاه آمده
3 دلبربائیهای زلفت را چه دانم گفت لیک جانفزائیهای لعلت سخت دلخواه آمده
4 هر شب از بهر خیالت مردم چشمم باشک حجره را آبی زده پس بر سر راه آمده
1 ای پایه شرف ز فلک بر گذاشته مدح تو را زمانه بدل برنگاشته
2 هر روز شاه شرق براین چتر آبگون در ظل رایت تو علم برفراشته
3 مثال تو یک خلف پدر و مادر وجود در صد هزار دُر نه بزاده نه کاشته
4 در سایه ی جناب تو فضل فلک زده عیسی چنانک باید خرم گذاشته
1 ای دل بی رحم تو را، مایه ی شادی غم ما این چه بلا بود قضا، من ز کجا نوز کجا
2 تا که ز من جور و جفا، شرم نداری ز خدا اینت بلائی که توئی، یارب زنهار تورا
3 نگار جادو سخنی، سوار لشکرشکنی آفت هر جان و تنی، فتنه دور ز منی
4 چون غمزه بر غمزه زنی، گشته بهم برفکنی اینت بلائی که توئی، یا رب زنهار ز تو
1 ای کمین گاه فلک ابروی تو آبروی آفتاب از روی تو
2 جای جانها گوشه شب پوش تو دام دلها حلقه گیسوی تو
3 رنگکی دارد بهشت آباد و باغ بر نتابد با دو آب و بوی تو
4 چون برابر گونه ئی باشد بجهد ملک هر دو عالم و یک موی تو