1 ای آنکه زرشک عارضت لاله بسوخت بی سوز غمت چراغ شادی نفروخت
2 از بهر نثار مقدم اشرف تو عاشق به نه اشرفی نه افلاک فروخت
1 از کز فلکت ملک خطاب آمده است صد صورت چین ترا خراب آمده است
2 روی تو نظیر ماه گردون شده است رأی تو وزیر آفتاب آمده است
1 ای آنکه بحسن و خوبیی به ز پری با روی چو مه چراغ اهل نظری
2 گر دست زر افشان بگشایی بکرم شاید به دو اشرفی دو عالم بخری
1 ای لطف تو تریاک غم و داروی درد مانند تو در جهان کسی لطف نکرد
2 هر کو بدر تو روی زردی آورد پنج اشرفیش بکف نهی چون گل زرد
1 ای آنکه فرشته خویی و حور سرشت دل روی تو دید و حور از دست بهشت
2 گر نقد فرح به نسیه می نفروشی هشت اشرفیت بکف به از هشت بهشت
1 ای آنکه بر وی همچو گل رشک مهی داغ جگر لاله ز خال سیهی
2 درویش ترا سه اشرفی از کف تو بهتر ز سه نقطه زر از شین شهی
1 ای آنکه رخ ترا بگل صد شرف است با شادی تو غم جهان برطرف است
2 چون لاله چار برگ اگر بر کف تو چار اشرفیست جام عیشت بکف است
1 ای آنکه رخ تو به ز گلزار بود از چشم بدان حقت نگهدار بود
2 گر زر بود از هیچ جهت غم نبود شش اشرفیت ز شش جهت یار بود
1 ای آنکه برخ تو پرده صبر درد کی پیش تو دیده در رخ گل نگرد
2 خورشید فلک گر همه اشرف باشد پیشت بیک اشرفی کس آنرا نخرد
1 ای کز گل نو روی تو صد بار به است وز نرگس تر چشم تو خونخوار به است
2 در دست گدایان ز کف زر پاشت هفت اشرفی از سبعه سیاره به است