ای آنکه بعشوه نرگست صف از اهلی شیرازی رباعی 1
1. ای آنکه بعشوه نرگست صف شکن است
دلجویی صورتت بوجه حسن است
1. ای آنکه بعشوه نرگست صف شکن است
دلجویی صورتت بوجه حسن است
1. ای نرگس مستت آهوی شیر شکار
افتاده بصورت تو صد نقش و نگار
1. ای کاهوی تو صید بود صد شیرش
خورشید رخت کسی نه بیند سیرش
1. ای چشم تو در کشتن عشاق دلیر
هرگز نشود دیده ز دیدار تو سیر
1. ای کز تو نه دل گزیر دارد نه گذر
غیر از تو دو عالمم نیاید به نظر
1. ای آنکه دو آهوی تو بر شیر زنند
چونست که ناوکی بمن دیر زنند
1. ای آنکه زبون آهویت صد شیر است
سر پنجه آفتاب دستت زیر است
1. ای برده هزار دل به یک نرگس مست
مرغ دل کس ز دام زلف تو نجست
1. ای آنکه فلک گشادم از وصل تو داد
بی وصل توام گشایش از دهر مباد
1. ای آنکه ز غمزه میزنی دشنه تیز
برخیز و به عشوه خون این خسته بریز
1. ای آنکه لبت رونق شکر شکند
چشم تو بغمزه صید دلها فکند
1. ای کز ستمت در دهن صد شیرم
بی روی تو از زندگی خود سیرم