الهی دوستدار از زبان خاموش است ولی حالش از عبدالله انصاری مناجات نامه 241
1. الهی دوستدار از زبان خاموش است ولی حالش همه زبان است، و اگر جان در سر دوستی کرد شاید، که دوست را بجای جان است، غرق شده آب نه بیند که گرفتار آن است به روز چراغ نیفروزند که روز خود چراغ جهان است. خداوندا گناه من زیر حلم تو پنهان است تو پردهٔ عفو بر من گستران و مرا ببخش.
برای مشاهده کامل کلیک کنید
الهی بود من بر من تاوان است، تو یک بار بود از عبدالله انصاری مناجات نامه 242
1. الهی بود من بر من تاوان است، تو یک بار بود بر من تابان مصیبت من بر من گران است، تو آب خود بر من باران.
برای مشاهده کامل کلیک کنید
الهی چون با خود نگرم و کردار خود بینم گویم از عبدالله انصاری مناجات نامه 243
1. الهی چون با خود نگرم و کردار خود بینم گویم از من زار تر کیست ؟ و چون با تو نگرم و خود را در بندگی تو بینم گویم از من بزرگوار تر کیست :
برای مشاهده کامل کلیک کنید
الهی گاهی که بخود می نگرم همه سوز و نیاز از عبدالله انصاری مناجات نامه 244
1. الهی گاهی که بخود می نگرم همه سوز و نیاز شوم و گاهی که با ا و نگرم همه راز و ناز شوم، چون بخود نگرم گویم :
برای مشاهده کامل کلیک کنید
الهی تو آنی که خود گفتی و چنانکه خود گفتی از عبدالله انصاری مناجات نامه 245
1. الهی تو آنی که خود گفتی و چنانکه خود گفتی چنانی پس عضیم شانی و بزرگ احسانی، عزیز سلطانی، دیان ومهربانی هم نهانی و هم عیانی دیده را نهانی و جانرا عیانی من سزای تو ندانم و تو دانی.
برای مشاهده کامل کلیک کنید
الهی آنچه بر سر ما آید بر سر کسی نیاید دیدهٔ از عبدالله انصاری مناجات نامه 246
1. الهی آنچه بر سر ما آید بر سر کسی نیاید دیدهٔ که بنظارهٔ تو آید هرگز باز پس نیاید، اصل وصال دل است و باقی زحمت آب و گل
برای مشاهده کامل کلیک کنید
الهی نظر خود بر ما مدام کن و ما را بر داشتهٔ از عبدالله انصاری مناجات نامه 247
1. الهی نظر خود بر ما مدام کن و ما را بر داشتهٔ خود نام کن و بوقت رفتن بر جان ما سلام کن.
برای مشاهده کامل کلیک کنید
الهی فرمایی که بجوی و میترسانی که بگریز، از عبدالله انصاری مناجات نامه 248
1. الهی فرمایی که بجوی و میترسانی که بگریز، مینمایی که بخواه و میگویی پرهیز.
برای مشاهده کامل کلیک کنید
الهی زبانم در سر ذگر شد و ذکر سر مذکور، از عبدالله انصاری مناجات نامه 249
1. الهی زبانم در سر ذگر شد و ذکر سر مذکور، دل در سر مهر شد و مهر در سر نور جان در سر عیان شد از بیان دور.
برای مشاهده کامل کلیک کنید
الهی نه نیستم نه هستم نه بریدم نه پیوستم از عبدالله انصاری مناجات نامه 250
1. الهی نه نیستم نه هستم نه بریدم نه پیوستم نه بخود بیان بستم، لطیفهٔ بودم از آن مستم اکنون زیر سنگ است دستم
برای مشاهده کامل کلیک کنید
الهی گریخته بودم تتو خواندی ترسیده بودم از عبدالله انصاری مناجات نامه 251
1. الهی گریخته بودم تتو خواندی ترسیده بودم بر خوان نشاندی ابتدا میترسیدم که مرا بگیری ببلای خویش، اکنون میترسم که مرا بفریبی عطای خویش.
برای مشاهده کامل کلیک کنید
الهی چون بدانستم که توانگری درویشی است از عبدالله انصاری مناجات نامه 252
1. الهی چون بدانستم که توانگری درویشی است دوست درویشم چون وعدهٔ دیدار دوست کردی غلام دیدهٔ خویشم.
برای مشاهده کامل کلیک کنید