نه شهرهای ویران، از منوچهر آتشی اشعار پراکنده 1
1. نه شهرهای ویران، نه باغهای سبز
2. دنیای پیش رویمان برهوتیست
3. تا آنسوی نهایت، تا … هیچ …
1. نه شهرهای ویران، نه باغهای سبز
2. دنیای پیش رویمان برهوتیست
3. تا آنسوی نهایت، تا … هیچ …
1. سبز و وسیع
2. ـ گاهی که ترکه می خورد از باد ـ
3. تاریک می شود چشم انداز.
1. کنون رؤیای ما باغی است
2. بن هر جاده اش میعادگاهی خرم و خوش بو
3. سر هر شاخه اش گلبرگ های نازک لبخند
1. چشم تو آبی نبود نام تو آبی بود
2. که آن همه مرا به جستجوی نام خودم میان این همه دریاچه های مرده سرگردان کرد
3. هر زن اگر دریاچه ای بوده یا نگینی آبی در انگشتر
1. تو مثل لاله ی پیش از طلوع دامنه ها
2. که سر به صخره گذارد
3. غریبی و پاکی
1. اسب سفيد وحشی
2. بر آخور ایستاده گران سر
3. اندیشناک سینه مفلوک دشتهاست
1. مثل شبی دراز
2. با هر چه روزگار به من داد
3. با هر چه روزگار گرفت از من
1. سلام
2. به پوست سبز آب ، به پوست سبزه ی تو
3. که زیر پوست سفید روز می گردد
1. جاده گفتی یعنی رفتن ؟
2. جاده یعنی تکرار همین واژه ؟
3. دریغ !
1. همه جا می بينمت
2. به درخت و پرده و آیينه
3. نمی دانم اما تو مرا دنبال می کنی
1. آه که چه میگویم و چگونه بگویم
2. همیشه
3. همیشه بیتو گذشته است جهان
1. کجای جهان بگذارم ات
2. تا زیباتر شود آنجا ؟
3. ستاره به ستاره