1
ای بر زده به تقویت ملک آستین
سلطان بر حقیقتی و شاه راستین
2
شهپر برای تیر تو افکند روح قدس
گیسو فدای پرچم تو کرد حور عین
3
در دیده سهیل سنانت کشیده میل
در ابروی هلال کمانت فکنده چین
4
که در دیار ارمن و گه در دیار فرس
دشمن ز تو هزیمت و حاسد ز تو حزین
5
جز تو که ساخت از پی تمکین تاج وتخت؟
جز تو که کرد از پی اصلاح ملک و دین؟
6
در عرصه دو ملک دو کار چنین شگرف؟
در مدت دوماه دو فتح چنین مبین؟
7
خصم ارچه نرم گشت نگوید به ترک ملک
تا بر نیارد آتش تیغت قرار کین
8
تا موم را در آتش سوزنده نفکنی
از کام او برون نشود طعم انگبین
9
یاسین نوشت خصم تو یکچند اگرچه داشت
صد گونه ظلم وبغض و حسد در دلش کمین
10
تا عاقبت چو پا به صف آخر اوفتاد
چون تیز کرد بأس تو دندان برو چو سین
11
بودند قلعه هات همه پر ز سیم و زر
از جود،صرف کردی و بخریدی آفرین