شد مریدش ز جان و سر بنهاد از سلطان ولد ولدنامه 99
1. شد مریدش ز جان و سر بنهاد
همچو مرده بپیش او افتاد
1. شد مریدش ز جان و سر بنهاد
همچو مرده بپیش او افتاد
1. چونکه بنشست بر مقام پدر
داد با هر یکی دفینۀ زر
1. گرچه از ما هزار کاردگر
آید از صنعت و ز علم و هنر
1. خفتۀ را شنو که در صحرا
باز بودش دهان بسوی هوا
سلطان ولد یکی از شاعران نامدار ادبیات فارسی است که در قرن 7 هجری در ایران زندگی میکرد. آثار او نمایانگر فرهنگ، اندیشه و زیباییشناسی دوران خویش است و همچنان در دل علاقهمندان به شعر فارسی جایگاه ویژهای دارد.
شعرهای سلطان ولد معمولاً مضامینی چون عشق، عرفان، اخلاق، دین و مسائل اجتماعی را در بر میگیرند. او با بهرهگیری از زبان فاخر و تصاویری بدیع، توانسته است احساسات انسانی را به شکلی عمیق و اثرگذار بیان کند.
در منابع تاریخی آمده است: بهاءالدین محمد بن جلالالدین محمد بن بهاءالدین محمد معروف به سلطان وَلَد و متخلص به ولد (۲۵ ربیعالثانی ۶۲۳ ق. حدود ۶۰۵ ش. لارنده - ۷۱۲ ق. ۶۹۱ ش. قونیه) فرزند بزرگ جلالالدین مولوی - شاعر و عارف نامدار ایرانی پارسی گوی - و جانشین و خلیفهٔ او در طریقه مولویه است.
در سایت شعرنوش میتوانید مجموعهای از غزلیات، قصاید و سایر اشعار سلطان ولد را با دستهبندیهای مختلف مطالعه و مرور کنید.