2 اثر از ترکیبات در گزیده اشعار وحشی بافقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ترکیبات در گزیده اشعار وحشی بافقی شعر مورد نظر پیدا کنید.

ترکیبات در گزیده اشعار وحشی بافقی

1 پشت من بشکست کوه درد جان فرسای من باز افزاید همان این درد کار افزای من

2 گشت چشمم ژرف دریایی وآتش خون دل شاخ مرجان اندر او مژگان خون پالای من

3 تخته‌ای زین نه سفینه کس نبیند بر کنار گر رود بر اوج از اینسان موجهٔ دریای من

4 پاسبان گنج را ماند، شده گنجش به باد الحذر از دود آه اژدها آسای من

1 دیده گو اشک ندامت شو و بیرون فرما دیدن دیده چه کار آیدم از دوست جدا

2 عوض یوسف گم گشته چو اخوان بینید دیده خوب است به شرطی که بود نابینا

3 گر چه دانم که نمی‌یابیش ای مردم چشم باش با اشک من و روی زمین می‌پیما

4 در قیامت مگرش باز ببینم که فتاد در میان فاصله ما را ز بقا تا به فنا

1 ای حریم خوش نسیم و ای فضای خوش هوا رشک باغ حبتی هم درهوا، هم درفضا

2 خفتگان خاک همچون سبزه از گل سر زنند از فضایت گر وزد بر عرصهٔ گیتی صبا

3 این جوان نورسی شد وان نهال نوبری در بهشت ساحتت گر پیری آمد با عصا

4 عکس هر رازی که در دل بگذرد آید پدید حوضهٔ آیینه کردار تو از فرط صفا

1 دوستان شرح پریشانی من گوش کنید داستان غم پنهانی من گوش کنید

2 قصهٔ بی سر و سامانی من گوش کنید گفت و گوی من و حیرانی من گوش کنید

3 شرح این آتش جان سوز نگفتن تا کی؟ سوختم سوختم این راز نهفتن تا کی

4 روزگاری من و دل ساکن کویی بودیم ساکن کوی بت عربده‌جویی بودیم

1 از چه رو خاک سیه گردون به فرق ماه کرد مشعل خورشید را گردون چرا پر کاه کرد

2 از چه رو بر نیل ماتم زد لباس عافیت هر که جادر ساحت این نیلگون خرگاه کرد

3 این چه صورت بود کز هر گوشه زرین افسری زد به خاک ره سر و افسر ز خاک راه کرد

4 چیست افغان غلامان شه باقی مگر آسمان بی‌مهریی با بندگان شاه کرد

1 آه ای فلک ز دست تو و جور اخترت کردی چو خاک پست مرا، خاک بر سرت

2 جز عکس مدعا ز تو کس صورتی ندید تاریک باد آینهٔ مهر انورت

3 مشمار برق آه جگر سوز من به هیچ با خاک تیره گر ننمایم برابرت

4 شد کشته عالم و تو همان در مقام جنگ ای تیز جنگ کند نگردید خنجرت

1 لازم شده کسر حرمت تو ملا فهمی به رخصت تو

2 دی نوبت کیدی دگر بود امروز شده‌ست نوبت تو

3 می‌باید گفت باز سد فحش از نکبتِ که؟ ز نکبت تو

4 خوش پرده درانه می‌زدم نیش ای وای بر اهل عصمت تو

1 دوستان چرخ همان دشمن جان است که بود همه را دشمن جان است ، همان است که بود

2 ای که از اهل زمانی ز فلک مهر مجوی کاین همان دشمن ارباب زمان است که بود

3 شاهد عیش نهان بود پس پرده چرخ همچنان در پس آن پرده نهان است که بود

4 هیچ بیمار در این دور به صحت نرسید مهر بنگر که همانش خفقان است که بود

1 سال نو و اول بهار است پای گل و لاله در نگار است

2 والای شقایق است دررنگ پیراهن غنچه نیم کار است

3 آن شعله که لاله نام دارد در سنگ هنوز چون شرار است

4 پستان شکوفه است پر شیر نوباوهٔ باغ شیرخوار است

1 ای گل تازه که بویی ز وفا نیست تو را خبر از سرزنش خار جفا نیست تو را

2 رحم بر بلبل بی برگ و نوا نیست تو را التفاتی به اسیران بلا نیست تو را

3 ما اسیر غم و اصلا غم ما نیست تو را با اسیر غم خود رحم چرا نیست تو را

4 فارغ از عاشق غمناک نمی‌باید بود جان من اینهمه بی باک نمی‌یابد بود

آثار وحشی بافقی

2 اثر از ترکیبات در گزیده اشعار وحشی بافقی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ترکیبات در گزیده اشعار وحشی بافقی شعر مورد نظر پیدا کنید.