مثنویات در گزیده اشعار وحشی بافقی

1 اهل دارالعباده غیر از شاه کش خدا دارد از گزند نگاه

2 کیمیای حیات خسته دلان خوی زدای جبین منفعلان

3 چشم حلمش خطای پوش همه بانگ منعش برون ز گوش همه

4 دارم از بله تا به دانشمند به طریق ادب سؤالی چند

1 منم با خاک ره یکسان غباری به کوی غم نشسته خاکساری

2 چنین افتاده‌ام مگذار غمناک بیا و ز یاریم بردار از خاک

3 غبارم را فکن در رهگذاری که گاهی می‌کند آن مه گذاری

4 و گردانی که آن یار مسافر غباری می‌رساند زان به خاطر

1 ای کیدی مستراح بردار دم در کش و شاعری مکن بار

2 بر حدت طبعم آفرین کن گر هجو کسی کنی چنین کن

3 ای ننگ تمام کفش دوزان ضایع ز تو نام کفش دوزان

4 همدوش به کیر موش مرده همرنگ به مرده فسرده

1 ای مقیمان این خجسته مقام دور باد از شما غم ایام

2 بر در این بهشت روحانی عیش و عشرت کنند رضوانی

3 زین طربخانه نشاط انگیز رفته غم تا در عدم به گریز

4 این حرم وین ریاض گرد حرم قصر حور است و بوستان ارم

1 ای ظفر در رکاب دولت تو تهنیت خوان فتح و نصرت تو

2 مسند آرای ملک امن و امان قهرمان زمان ولی سلطان

3 تا بشارت زند به فتح تومهر گشته بر کوس چرم گاو سپهر

4 رایتت کز هر آفت است مصون نفتد عکسش اندر آب نگون

1 گله‌ای دارم از تو و گله‌ای که نگنجد به هیچ حوصله‌ای

2 گله‌ای دود در دماغم از آن گله‌ای باد بر چراغم از آن

1 طواف درگه پیر حقیقت اجازت نیست بی‌غسل طریقت

2 اگر ره بایدت در خلوت خاص بپرس اول ره حمام اخلاص

3 معاذاله زهی فرخنده حمام که آبش هست آب روی ایام

4 از آن فایض به خلوتخانهٔ گل هوایی چون هوای خلوت دل

1 ای کیدی مستراح بردار دم در کش و شاعری مکن بار

2 بر حدت طبعم آفرین کن گر هجو کسی کنی چنین کن

3 ای ننگ تمام کفش دوزان ضایع ز تو نام کفش دوزان

4 همدوش به کیر موش مرده همرنگ به مرده فسرده

1 هله کیدی غلام ناقابل فکر خود کن که کار شد مشکل

2 تا نمیری نمیشوی آزاد این غل هجو تو مبارک باد

3 السلام ای سیاه ساز و نیاز به اجازت که هجو کردم ساز

4 خامه کردم به فکر هجو تو تیز ای سیاه گریز پا بگریز