گو حرمت خود، ناصح فرزانه نگه دار از وحشی بافقی غزل 225
1. گو حرمت خود، ناصح فرزانه نگه دار
خود را ز زبان من دیوانه نگه دار
1. گو حرمت خود، ناصح فرزانه نگه دار
خود را ز زبان من دیوانه نگه دار
1. برو که با دل پر درد و روی زرد بیایم
اگر چو باد روی تند همچو گرد بیایم
1. بردری ز آمد شد بسیار آزاریم هست
گر خدا صبری دهد اندیشه کاریم هست
1. آخر ای مغرور گاهی زیر پای خود نگر
زیر پای خود سر عجز گدای خود نگر
وحشی بافقی یکی از شاعران نامدار ادبیات فارسی است که در قرن 10 هجری در ایران زندگی میکرد. آثار او نمایانگر فرهنگ، اندیشه و زیباییشناسی دوران خویش است و همچنان در دل علاقهمندان به شعر فارسی جایگاه ویژهای دارد.
شعرهای وحشی بافقی معمولاً مضامینی چون عشق، عرفان، اخلاق، دین و مسائل اجتماعی را در بر میگیرند. او با بهرهگیری از زبان فاخر و تصاویری بدیع، توانسته است احساسات انسانی را به شکلی عمیق و اثرگذار بیان کند.
در منابع تاریخی آمده است: كمالالدین بافقی متخلص به وحشی از شعرای زبردست قرن دهم است. وی در اواسط نیمهٔ اول قرن دهم در بافق به دنیا آمد و تحصیلات مقدماتی خود را در زادگاهش طی کرد. او در مدت عمر مانند خواجهٔ شیراز از مسافرتهای دور و دراز احتراز میجست و جز به کاشان و عراق سفر نکرد. وحشی بافقی در حدود سال ۹۹۹ هجری قمری درگذشت. مزار وی در محلهٔ سر برج یزد در برابر مزار شاهزاده فاضل، برادر امام هشتم قرار دارد. آثار باقیماندهٔ وی عبارتند از دیوان اشعار، مثنوی خلد برین، مثنوی ناظر و منظور و مثنوی فرهاد و شیرین که این آخری به علت فوت وی ناتمام ماند و قرنها پس از او وصال شیرازی آن را به اتمام رساند.
در سایت شعرنوش میتوانید مجموعهای از غزلیات، قصاید و سایر اشعار وحشی بافقی را با دستهبندیهای مختلف مطالعه و مرور کنید.